شری گم شده است

Friday, April 14, 2006

ماشین های نورانی
تابلو های رنگی
و تمام چیز های با ارزش دنیا که برق می زنند .

من می دوم اما به دنبال سگ کوچکم
من می دوم از کنار فاحشه های سیگار به دست .
شری گم شده است .
باید پیدایش کنم .

آسفالت خیابان ها و رد ترمز ها
گوشت های داخل رستوران ها
ادکلن های اغواگر
جوی های جدایی
و زباله های مجانی

آهنگ های وحشی
قهقهه های شهوتناک
و اگزز های نا آرام


من می دوم اما به دنبال سگ کوچکم
من می دوم از کنارفاحشه های سیگار به دست .
شری گم شده است .
باید پیدایش کنم .

کدام راه و بیراه
کدام کوچه پس کوچه
کدام لانه یا دام
کدام استخوان یا طعمه

بوی گوشت بود؟
یا رد گمشده در جوی آب؟
عطر کدام آدم بود
یا شمیم تند فاضلاب؟

هری کجا سر خورد؟
در سراشیب بلوغ ؟
توانست خود را آویزان کند ؟
در دامان کدام سگ پیر و تشنه ؟

گربه ها سر به سرش نگذارند .
کلاغ ها نگینش را زخمی نکنند .
آدم ها شکارش نکنند .
مبادا دستی نوازشش کند وای

و ساعت ها فاصله می اندازند
تار درهم پیچیده خیابان ها نیز
بسترها پهن گشته اند
و اتاق های مملو از خرّ وپف های شکم های سیر

من می دوم اما به دنبال سگ کوچکم
می گذرم از کنار انتهای خشک جوی ها .
شری گم شده است .
باید پیدایش کنم ؟

دوره گردی گرفته دستهایش را بر چوب های سوزان
رو می کند با لبخند به سوی من:
"برای کسی که دست هایش در آتش سوخته باشد
گرمای آتش خنده دار نیس "

می پرسم :"
کدام جوی بویش را از آسفالت خیابان ها گرفت ؟
کدام خیابان شری را دور کرد؟
کدام کوچه گم ؟
در کدام معبر پاهایش خسته شد ؟
و نگاهش نا امید ؟
صدایش در کدام آهنگ پنهان ماند ؟
زوزه های بی قرارش را کدام اگزز از من گرفت؟ "


مرد دوره گرد استخوانی پرت می کند در امتداد مرگ شب
و نور صبح کم کم کمکم می کند .
تا باز بایستم .
شاید .
شاید روزی باز گردد قوی و مغرور
با صدایی وحشی و شهوتناک و ناآرام
کنارم بنشیند باز
و با چشمان براقش نگاهم کند .
با هم بدویم از کنار فاحشه های سیگار به دست
در امتداد شرق جوی های خشک یا سیراب
در کنار چوب های سوزان
استخوان های مرد دوره گرد را بلیسیم .
شاید .