Burning Love

Monday, May 25, 2009

خیلی آروم آروم ...
بیا






پ ن : من خرافاتی هستم
به هر حال همیشه بهترین دخترا رو خرداد تو زندگیم آورده.
یه جورایی هرسال از این موقع ها یه انتظار خیلی آروم دارم .
چند وقته هوس یه عاشقانه کردم.

Vocalise - Theme From The Ninth Gate

Thursday, May 21, 2009








INSOMNIA

Wednesday, May 20, 2009

صد البته که
ورژن اصلی را دانلود نموده و جهت لذت بردن از bass line
با یک سیستم پخش قوی

insomnia را
با صدای بلند بنوشید.


Sunday, May 17, 2009

پرسید سه حیوانی که دوست داری به ترتیب چیان؟
منم گفتم: پنگوئن ،دلفین ، گرگ

در حالی که داشت توضیح میداد اولیش اون چیزیه که در مورد خودت فکر می کنی دومیش اونیکه ملت فکر می کنن در موردت و آخریش شخصیت واقعیته ....نمی دونم فکر کنم ترتیبش همین بود

داشتم فکر می کردم تا بحال به اندازه
گربه قربون صذقه هیچ حیوونی نرفتم

شایدم بقیه در دسترس نبودن.
ولی گربه خیلی مهمه.

گفتم خب تو چی دوس داری؟
گفت نمی شه که من این جریانو می دونم.
-چه ربطی داره منم فکر کنم قبلا یه همچین چیزایی شنیده بودم . در ضمن می دونی که نظر منو راجع به این تحلیل های شیکمی و...
-سگ دوست دارم . اسبم خیلی دوست دارم. میدونی که سال اسب بدنیا اومدم .

فکر کنم همین جا ها بود که از درکه برگشتیم.

می نی

Friday, May 15, 2009

یه نفر يه ماهي تو پاكت دستش بوده، رفيقش اونو میبینه. ازش مي‌پرسه: جريان ‌اين ماهيه چيه؟
ميگه: ‌دارم براي شام مي‌برمش خونه.
ماهيه ميگه: مرسي من شام خوردم، منو ببر سينما!!!!

کمیته فیلترینگ سایت های غیر مجاز.

وووووی خداااااه چه کول بودین شمااااه
موش بکنتتون .

###

دوستان
بیاید این معجون انبوه احساسات و تنبلی مفرط
رو به صورت مینیمالی جشن بگیریم به این صورت :


1-تیپ : آدمهای خیلی خاص با نظرات محیر العقول
به نظر من هیچ کس مثل فردوسی در نابودی زبان فارسی نقش نداشته
برای این حرف هم دلایل خودمو دارم...

2-غذایی که دو سیگار می طلبد

3-کیس های ایده آل زندگیتون و با ایده آل گرایی مفرط از دست میدید
که کنار یه مشت اسکل پوست - کاندوم ادای آدمای معمولی رو در بیارین
مُده؟
نکنه شما هم چی چی دردتون عود کرده ؟


4 - شنیدین خان باجی عصمت خانوم
فال حافظ گرفته .
بگو چی اومده؟
حالا شعرش دقیق یادم نیس
ولی مضمونش این بوده که سوسیس کالباس نخورین ، آنفااالوووونزای خوکی میگیرین .

5 - - نمایشگاه کتاب رفتی ؟ چطور بود امسال؟
+ منم نرفتم . یه اسپایسی شاورما سگش می ارزه ...


6 - - مریمم اومده بود اینجا ... هوس مشروب کردیم
هر جا زنگ زدیم جور نشد .
زنگ زدم که هم حالت و بپرسم ...
+ خوبم ، تو چطوری ؟ غیر از مریم کی اونجاس؟

7 - ما امروز فهمیدیم عدد هفت عدد جالبیه .
دلیلش خیلی بی نمک و لوسه ولی
باور کنین یه چیزی پشت این جمله هس .
آره
اینطوریا .

پ ن : پوست -کاندوم : کنایه از هر شی و شخصی که صرفا مایه آبرو ریزیس .
خواه جان دار ، خواه بی جان
(لف و نشر مشوش و حال کردی)

i phuck you blind bch

Tuesday, May 12, 2009

آن روزها
روز هایی که راک
غم و شادیمان را لاین می کرد روی میز
تا خط به خط خاطرات را دستور کار قرار دهیم
با
----- یک نفس عمیق
----- یک خنده سرشار
----- یک شوخی رکیک




back to those days



Rock n roll jesus
Kid Rock , rocks these seconds away

Sunday, May 10, 2009

این چند وقته
هیچ چیز چشم نواز تر از این صحنه ندیدم :

یه سبد بزرگ سفید پر از توت فرنگی تو یخچال .

سنس : کلافگی در چشمانش موج می زند ، بی هدف به سمت یخچال می رود و در یخچال را باز می کند ...
از عوارض چریدن با لک و لاشی ها تغییر ادبیات ناخود اگاه آدم است .
یکهو خنده خنده به یک خانم محترم برگردی بگی
(گه نخور ،زنگ بزن بگو امشب دیر می رسی....... )
تازه بعدشم خودت نفهمی و از انقباض بی رویه عضلات صورتش و با مرور آنچه گذشت تو ذهنت
ببینی که چی به چی رفت .

پ ن :محترم در اینجا صرفا به معنای "نوظهور" است
و گرنه همه می دانیم اگر تمام کُتاب ادیب و شعرای مهیب و غیره جمع گردند
در صد ها رساله هم نخواهند توانست فلکسیبیلیتی جماعت مونث را وصف دهند.

پ پ ن: تازه یه گند دیگه هم improvise کردم:
در شرح حال رویت ،آوای مرغ دیدم
همچون خروس،خندان،برتو سترگ ،ریدم

و تا آخرین لحظات واقعا خودم هم گیج بودم که چی میشه و شد.
من نمی فهمم
چرا این دوتا یاکریم
آشیونه عشقشون رو دقیقا در 50 سانتی در تراس بناکردن
و دقیقا تراز دماغ بنده.

البته دیگه ترسشون ریخته.
ولی هرسری سیگار می کشم و فوت می کنم بیرون یدونه ازین پوستر های هوای سبز رقم می خوره .
یدونه تخمشونم که امروز افتاده شکسته.

درخت مو واقعا پدیده غربیه .
اصلا غربت قرونه .

Friday, May 8, 2009

می آید آن روز ؟
که از خواب بیدار شویم و این ثانیه های لعنتی با آن تار های بی رنگشان
دست از سرو صورتمان برداشته باشند.
بیدار شویم و تنها برای استراحتی کوتاه و آرام
ساعت دقیقا همان 8 بماند .

هیچ حشره و عقربه و آزار وعذابی بر هیچ صفحه و در هیچ سوراخی نجنبد .
میشه؟؟
بعد از دو روز دربدری و الدنگ بازی و کثافت کاری
بر می گردی خونه و اینترنت و ...

نمی دونین چقدر این دکمه Mark all as readمرباس
چقدر تسکین بخشه .
اصولن کارا داره خوب پیش میره اگه چش نکنم خودمو.
ولی خب ازونجا که بنده ار هفت فروردین که با آخرین جی اف به هم زدم احساس تنهایی میکنم کمی
تا قسمتی.
و وقت زیادی هم جهت یه سر و گوش جنبوندن هدفمند و اساسی ندارم.
امروز دیگه داشتم می ترکیدم و زنگ زدم و یکی از دوستان قدیم
در واقع در فرهنگ ما پسر های بی سروپا یک پدیده وجود داره به نام"سوراخ فوری"
خلاصه زنگ و ماست مالی گذشته و بی خبری و فلان جا بودم و یادت افتادم و ...

سر خودمو دردنیارم رفتیم و دیدار مجدد و احوال پرسی و اینا
...
اینم می دونه من الان چی می خوام
بیشرف بو می کشه چقد تشنه ام
شروع می کنه به بحث فلسفی
بودن نقیض بودن است انگاه که انسان کالبد خویش را به مسلخ فحشا می کشاند ..... می بافه ها....زر می زنه ....

هی بحث تو بحث و مجادله و آخرشم بر می گرده می گه من جنده تو نیستم!

البته این جمله اش به یه عادت جنسی بنده بر می گرده که شایسته نیس من اینجا بنویسم
ولی منظورش اینه که بهم نمی خواد بده !
خب شما هم جای من باشین از کوره ممکن در برید و بهش بگین تو صد سالم به من ندی ، ده تا شوهر کنی یازدهتاشونو سه طلاقه بازم جنذه منی .

که در رو باز می کنه می پره بیرون.
حالا شما تو شلوغی شریعتی مگه می رسی بهش .

دوباره بیار بشونش
نازش کن و بهش بگو که چه ارزشی داره واست
هی نوازش کن هی ور بزن
گریه می کنه...می گه دوس پسر داره...میگه دست از سرم بردار...زر می زنه ...

آرومش می کنی . بهش می گی تو مثل یه جای امن می مونی جایی که وقتی از تمام دخترا خسته میشم(شر) بهش پناه میارم...
بر میگرده تو چشات زل می زنه
اشک تو چشاش می لرزه می گه
همین.

وای چقدر قشنگ این کارو می کنه
یعنی بازیگر بالفطرس حروم زاده .
وای به حال اون یتیمی که اینو نشناسه .

می دونی این امشب بت نمی ده ا
ولی باز یه چیزی قلقلکت می ده شاید شد .

بم باز بد و بیراه میگه
به هیکل به قدم به کله کچلم
به زبون باز بودنم ... پررویی ... اعتماد به نفسم
هی میگه تو هیچی نیستی...
منتظره دوباره از کوره در برم
ای خدا
گه تو این زندگی که بخاطر یه راه فشار بایذ این همه تحمل کنی.

بالاخره رام می شه.
میگه ببخشید اعصابم خورده این یکی دو روز
این سری پریودم بدفرم اذیتم کرد ...و باید سریع برم و...

بیا
نمیخواد بده دیگه.


آخرش با کلی مکافات به یه حرکت کوچیک راضی میشه .
(
ولی همون حرکت کوچیکم غیر از آخرش که بهترین قسمته ماجراس اونجاهاییشم که به بهانه رد شدن ماشین از کنار ماشینم دستم رو میذاشتم رو سرش تا جا داشت فشار میدادم پایین به شدت حال میداد
کلن وقتی این طوری اعصابت و خورد می کنه
دوست داری بهش صدمه بزنی
داغونش کنی .
)

ولی واقعا آدم بدون سکس میمیره .
من که میمیرم .
من دارم میمیرم خدااااااااااا

دوباره موقع پیاده شدن می خوام یه چیزی بش بگم
بگم دیدی هنوز جنده منی
بیخیال میشم که دوباره فردا پس فردا به گه خوردن نیفتم .
لاقل یکی دو هفته ای یه حال اساسی تر بعد از این همه مدت ببریم ازش .


دنیای ماس دیگه .
گه توش .

Tuesday, May 5, 2009

کلی کار دارم
امروز ازو بیگ دی های این روزهاس

بالش عزیز چشم به هم بزنی من برگشتم .
همه چی روبراهِ
تو که بلدی برقصی
چرا اون گوشه نشسی

###

+اگر این زندگی هلو دو دکمه داش
دکمه کنترل +
دکمه z

###

دِ نَه دِ!
-اگر در این زندگی قند پهلو
انگشت بصیرت داشتی
میگفتی
دکمه شیفت
دکمه دیلیت

بله.
تو پشم میبینی و من ریزش پشم.


###

پاشم برم که این مزخرفات واسه خارش ما دگزامتازون نمیشه .

Sunday, May 3, 2009

یک لحظاتی هستند
که یاد تمام معشوقه هایم می افتم.

منظورم آن دختر هایی هستند که در زندگیم بودند
و واقعا دوسشان داشتم
عاشقانه .

دلم می خواهد تک تک شان را برای لحظاتی کوتاه در آغوش بگیرم
صورتشان را ببوسم.

ببینمشان که روبراه هستند
خوشحال و خندان
به آرزو هایشان رسیده اند
از زندگی راضی هستند

یک داستانی نوشته بودم یک بار
آنقدر طولانی بود که هیچ وقت حوصله نکردم تایپش کنم

در پایان
شخص اول داستان
در تب می سوزد و هذیان می گوید
در رویا می بیند که در دریا می افتد
در آب سرد پایین و پایین تر می رود
در کف دریا تمام معشوقه هایی که داشته را می بیند که در دو ردیف ایستاده اند
می خواهد هر کدامشان را در آغوش بگیرد
ولی آنها همه با یک جست دست نیافتنی ایستاده اند
در لباس هایی فاخر و زیبا
به او خوش آمد می گویند.
و او را به سمت جلو هدایت می کنند
به سمت تخت سلطنت
نزدیک تر که می شود
کودکیش را می بیند که روی تخت نشته
یک تاج طلایی بر سر دارد و به او لبخند می زند .

یادش افتادم .
این روز ها پشیمانی
تنها چیزیس که مزه اش از دهانم جدا نمی شود.
از گذشته حرف نمی زنم از روز مره حرف می زنم .

از روزمرگی .
هنوز شب نشده از تمام کار های امروزت پشیمانی.
از یک هفته گذشته
یک ماه گذشته
این چند وقت گذشته
زمستان
آذر
مهرو آبان
آن مرداد
خرداد
...

بعد به فردا فکر می کنی. به این لحظات
پوف....

Friday, May 1, 2009

یکی دو ماه پیش بود که
تو جمع بچه ها بودیم ، اس ام اس بازی می کردم و بقیه گیر دادن که کیه ، کی و کجا زدیش و غیره و اینا و از دهن من در رف که با خانومس (یعنی شوهر داره)...
همه رو نمی شناختم زیاد ولی خب دو سه تاشون می دونستن که قبلا هم من یه چند باری با چند خانم متعهل خط و ربط داشتم ،البته هم معدود در دفعات و هم محدود در مدت زمانی
و خب به حق که کتگوری مزخرفیس برای ارتباط از هر نوعش .
سرتون رو درد نیارم یکی اونجا بود که من بار دوم بود میدیدمش و اون می خواس بنده رو بر حذر بداره ازین قسم ارتباطات فوق نامشروع!
داستانی تعریف کرد که فلان پسره رفیقش تو سمنان با یه زن شوهر دار ریخته رو هم و ترتیب زن رو می داده و خلاصه ترتیب دختره زن رو هم که 12 سالش بوده ...خودش چشاش چارتا شده بود و میگفت دخترش رو هم سفت می کرد و دختره داغون شدو ... بعد از گذشت زمانی زندگی پسر جمع شد و داغون شد و...فلان و بهمان و غیره .
که من گفتم نه بابا ما با این بنده خدا فقط اس ام اس بازی می کنیم و دختر باهوش و خوبیه وفوق مکانیک داره و این طورا نیس.

خلاصه ما از داستان عبرت آموز فوق درس عبرت گرفته بودیم تا
دیشب که پیش یکی دیگه بودم داش از به اصطلاح تیریپ خفن کسکلک بازیای خودش و دوستاش حرف میزد و می گفت یکی از رفقاش یه زن شوهردار و میکرده همراه باهاش دختر 12 سالش و(این یکی تو تهران)...

خلاصه اینکه ما موندیم انگشت تحیر به ما تحت که این زنها که دختران دوازده ساله هم آن بورد دارند کجایند که ما نمی بینیم و اینها...
و چرا هیچ وقت از زندگی ما سر درنیاوردند و غیره .

من نمی دونم این داستانها حاصل واقعیته یا خرد جمعی
ولی چیزی که هست تصوری که از زن شوهرداری که با دیگران ارتباط داره معمولا اینه که
یک فاحشه به تمام معناس ، بسیار حشری در حد از فرزند گذشتگی وکلا یک تکه کثافت .
که یکم غیر منصفانس .

قارچ

قارچ فواید بسیار زیادی دارد
برای آشنایی با فواید متعدد آن می توانید در سایت گوگل
فواید قارچ راسرچ کنید .

اما بحث امروز ما در مورد فواید آن نیس
درباره قارج های روان گرذان یا پوستی هم نیس

در باره نوع خاصی از طبخ قارچ حوراکیس که مدعی هستم بندع مبدع آن بودم .
در این باره هم بحثی نداریم . چنانچه یک بار در یک مهمانی خانوادگی
شخصی منکر این قضیه شد و گفت من از وقتی بچه بودم این کاررا می کردم
و من تا آخر مهمانی خرخره اش را جویدم.

مصرف اصلی این نوع قارچ به هنگام جوجه یا بال کباب کردن ، به عنوان مزه کنار مشروبات الکلیس.
به این ترتیب که سیخ های باریک تهیه می کنید. ازینا که جیگرکی ها دارن.
قارچ های بزرگی نیز قبلا خریداری کرده اید. هر قارچ را به دوقسمت تقسیم می کنید .
قسمت چتر
و قسمت استوانه ای .
دقت کنید قارچ خام بسیار ترد است
و با سیخ هی بزرگ و غیر باریک می شکند.
به قول قدیمی هادر باره چیزی تو این مایه ها سیخ بزرگ رو "برنمی داره"
در میان قسمت استوانه ای قارچ سوراخ باریکیس که باید با یک نوع وسواس فرویدی سیخ را از آن بگذرانید .
در مورد قسمت چتری هم خلاقیت به خرج دادن لازم جهت نترکاندن قارچ به خصوص در حال سرمستی و کس دستی به خواننده واگذار می شود .
خلاصه سیخ که زدید می گذارید روی ذغال تا کباب شود .

همینطور که آب آن در حال تبخیر شدن است آن را بلند کرده و بو کنید؟
اگر گفتید بوی چه میدهد ؟
اگر حافظه بویایی قوی نیز تجربه تلخی از دندانپزشکی داشته باشید می بینید همان بویی را می دهد که از دندان های شما متصاعد می شود وقتی آقای دکتر با آن درل های چند سرش به جانشان افتاده.

دوباره سیخ را برگردانید تا مغزپز شود.یک پیک به سلامتی من بزنید (نوش!) و قارج را با نمک استعمال کنید .(بدون سیخ)

در ضمن در کنار آن کباب سوسیس آلمانی هم می چسبد . مخصوصا که رویش را قاچ زده باشید و به روغن زیتون آغشته شده باشد.

در صورت نبود سیخ مذکور از چنگال هم می توانید استفاده کنید تک تک قطعات قرچ ها را آرام کباب کنید که باز هم لذت بخش است .
اصولا در هنگام مستی علاوه بر خنده و مزخرف گویی و ورجه وورجه و سوزاندن الکل
انجام یک کار با وسواس و دقت هم لذت بخش است.
کسانی که تجربه بهره جویی از انواع دیگر قارچ های دارویی و مواد دارویی دیگر
بالاخص شیشه و یا ریتالین را دارند دقیقا مستحضر هستند که چه می گویم.
از مغازه می آم بیرون
تو پیاده رو
دختره تا منو از دور می بینه
سرش رو می ندازه پایین
خیلی وقت بود پسره هم بم نزنگیده بود . دو سالی میشه خبری ازش نیس .
پسره هم حواسش به آسفالته پیاده رو ه.
همچین که یه قدم رد شدن
حس می کنم حیفه!
پسر رو صدا می کنم. وای میسن .
دختره منو نیگا می کنه .
میرم جلو با پسره سلام احوال که کجا بودی این چند وقت
اونم همین مزخرفات و تحویلم که تو ...
میرم سمت دختره
البته با لحنی که معمولی بنظر می آد:
"سلام چطوری؟ ...چرا منو اینطوری نیگا می کنی .. انگار هنوز یادت نیومده ."
تو اون فرصت های کوتاهی که با من بوده یکی از چیزایی که خوب دستگیرش شده همین غیر قابل پیش بینی بودن و تصمیم های ناگهانی و کله خر بازیامه .
میگه نه یادم اومد و سر تکون میده ...
هنوز دستش تو دستمه. یه فشار کوچیک می دم دستشو.
پسره وسط حرفاش میگه که می خواد تیر ماه ازدواج کنه و اینا.
می پرسم با کی ؟
با فلانی دیگه... میخنده .
روم و کردم سمت دختره : "شما که به درد هم نمی خورین"
فکر کنم تو اون لحظه یادش بیاد که وقتی ازم پرسیده بود
"این پیش خودمون می مونه دیگه؟" بش گفته بودم :
"من نسبت به دوستای پسرم وفا دارترم تا کیس هایی مثل تو
که میان و میرن !"
البته بعد ازینکه رنگ و روش یهو عوض شده بود بهش گفته بودم " شوخی می کنم جدی نگیر"
دوباره هم همینو بش گفتم.
" شوخی می کنم جدی نگیر ، خیلی هم به هم میاین "
یادش نبود فک کنم ،
یه جور گیجی نیگام میکنه .
البته معلوم بود من که ور نمی داشتم بگم :"سینا جان نامزد ملوست اون موقع که واسه تو ویرجین بازی در می آورد وقتی رفتی اصفهان
تو تخت من چی کارا که نمی کرد . نگیرش بابا. تازه روی کونش یه خال قهوه ای داره که خیلی ضایعس! ..."
ولی یه حس عدم امنیتی داشت بیچاره.
بارون داشت شدت می گرفت
واسه عروسی هم دعوتم کرد و شماره بده و کارت بیارم و... که گفتم : فکرشم نکن تابستون نیستم اینجا و پیشاپیش تبریک و اینا ...
در حالی که میام این طرف خیابون و میرم سمت ماشین دارم
پاکت سیگارمو باز میکنم و
به خودم میگم
"تیریپ گهی بود ولی با حال بود."