ماهواره امید

Wednesday, September 30, 2009

ماهواره امید یکی از بهترین مسکن هاس
در واقع این روز ها من تمام مسکن ها را دور زدم
از استامینوفن و ژلوفن و بروفن و ادویل و مفنامیک اسید و ترامادول و نوافن بگیر تا بعضا
دود های موثر و غیره و به یک نتیجه بزرگ رسیدم که برای دندان درد ماهواره امید موثر ترین مسکن است.
ماهواره امید درواقع
یک عدد شیاف دیکلوفناک سدیم است که آن را در مقعد خود پرواز داده و چند دقیقه منتظر می مانید.

بهتر است قبل از آن یک شکم سیر روده خود را تخلیه کنید . سپس این کار را انجام دهید اگر مثل من انگشتتان را در ماتحت هر سکینه ای فرو کرده اید اما تاب دخول به مقعد خود را ندارید می توانید از دست کش های لاتکس استفاده کنید. یادم می آید دوست دختری داشتم که علاقه زیادی به ماساژ مقعدی داشت. یعنی مقعد من و کاملا این قضیه را برایم تشریح کرده بود که طبق مطالعاتش بسیار لذت بخش است و اینها... و فقط کمی احساس ادرار کاذب ! به وجود می آورد در ابتدا!

حالا می گذاشتم آن بنده خدا هم فانتزی هایش را پیاده کند . یعنی بکارت ماتحت پشمالوی من این قدر حرمت داشت. گرچه چیزی از آن باقی نماند این روز ها...والا.

خلاصه کلام اینکه اینکه لذت دارد یا نه را نمی دانم ولی آن احساس ادرار کاذب را راس می گفت .
البته لزومی ندارد ازین قضیه سواستفاده کرده و خود را ماساژ بدهید صرفا فرو کنید کفایت می کند .و تا چند ساعت دور توالت را خیط بکشید. اگرم رفتید و دیدید
آی آی آی
سوراختان خونیس...
یکی از آن چیزی نیس...چیزی نشده ها که تحویل دختر های مردم می دادید به خودتان بگویید و خلاص.

Tuesday, September 29, 2009

حالا که اینقدر خوب بلدند همه قیافه ای به خود بگیرند که
جدی ام گرفته اند
جدی جدی بگویم

بلاگ نویسی یک بیماریس
که درمان های مقطعی دارد .

نوشتن که کرم شود در رگ هایت
نمی توانی جلویش را بگیری.

***

سرود خانوم کوآموکسی را کدام هایتان بیاد دارند
خانوم کوآموکسی که سفید بود و دو تکه
مانند ماتحت هایتان
اولین سکانس از انتهای آن شکل می گیرد .

***

نشسته بود در کنار من
همچنان اصرار داشتیم کشیدن سیگار در سکوت بهتر از حرف زدن است .یه تکه چیز اضافی مانند مو رو از بین لب هایش در می آورد.با آن ناخن های بلند سپیدش .بوی آب جو زیر دماغم بود .با دقت سیگارش را در زیر سیگاری خاموش کرد. می دانست از بلند شدن دود از زیر سیگاری متنفر هستم .اگر قرار باشد بدترین اتفاق این دقایق را برایتان پیش بینی کنم به شما خواهم گفت که درامدن صدای زنگ موبایل است و صحبت کردن یکی از طرفین...ولی این اتفاق نیفتاد.نمی دانم چرا نگاهم به موبایلم افتاده بود.بلند شد و به سمت پنجره رفت . پرده را کنار زد.
- می دونی دوست دارم اگه یه روز فهمیدم شوهرم بهم خیانت کرده تو خونه خودم باشم و جلوی چشماش پاشم برم دم پنجره پرده ها رو بزنم کنار لباسام رو در بیارم .
- به خیانت کردن شوهر آیندت فکر می کنی ؟
- آره . به اینکه بهم خیانت بشه فکر می کنم ولی این فکر استریپتیز جلو پنجره همین الان از ذهنم گذشت.بنظرم کار ابلهانه ای هم می آد.
- اوم
- ولی فکر کردن به اینکه شوهر آینده ات بت خیانت کنه ابلهانه نیست.
- الان دلت می خواد ؟
- آره بد جور . یعنی یه جوری کلافگیم رو بگیره .
بکنم؟

و می خندد .لیوان را سر میکشم.چقدر از مزه آب بدم می آید.یخ ها که آب می شوند گند میزنند به مزه نوشیدنی.بر می گردد سر جایش .
طوری نگاهم می کند انگار چیزی ازم انتظار دارد یا یک همچین چیزی .سرم را تکان می دهم .چشم هایش را می دزدد. خودم را به پشت سرش می رسانم گوش هایشی را می بوسم.آرام آرام به گردنش می رسم . خودش را کنار می کشد کمی. ادامه می دهم
سرش را به سمت صورتم بر می گرداند.براندازم می کند .به دنبال چه چیزی می گردند دراین لحظات . چشم هایت را نگاه می کنند . لب هایت را. چیزی پیدا مکنند یا نه ؟ شاید هم صرفا یک بازیس .
دقایق طولانیس که لب هایمان گره خوردس .دوباره سرش راعقب می کشد .صورتش که بغض می کند جلوی اشک هایش را می گیرد . اما لب هایش باریکتر می شوند.حتی بینی اش هم یک طور غیر قابل توصیفی ظریف تر می شود. چشم هایش مانند دو تیله درخشان می شوند .
-اگه من اونطوری که نشون میدم یعنی اونطوری که فک می کنم واقعا قوی نباشم
یعنی اونقدا هم پوستم کلفت نشده باشه
بغلش می کنم.فشارش می دهم.پنهانش می کنم در آغوشم.

***

باران می بارد نم نم.
درد امانم را گرفتس.
خیابان های ترافیک
این همه ماشین چه از جان تهران می خواهند .
برف پاک کن هر چند ثانیه می آید و می رود .
می دانی به خانه می رسی.
قرص
چراغ اتاق خاموش می شود.
لحظه ولو شدنت روی تخت از جلوی چشمانت بار ها می گذرد.
اما ؟
نباید به خانه رسیدن اینقدر سخت باشد
مسافرت که بر نمی گردم که 5 کیلومتر های باقی مانده را بشمارم.
ترک ها عوض می شوند .
خیابان ها را به سمت خانه می آیم .
تنهایم
همچنان که سیگارم را را می گیرانم یاد دختر کبریت فروش می افتم و رویاهای خودم


***

درد را در آن جایی نیس .
بالش ها هردو سویشان همیشه خنک است .
فاصله عشق تا تو حداکثر به اندازه چرخاندن سرت.
سوالی وجود ندارد .

عاشقانه با تو زمزمه می کند آواز ها را
ترک به ترک.
هنوز هم می تونم روزانه 50 K ک..ر تولید کنم؟
?
آره یحتمل

dont stop me now

Wednesday, September 23, 2009

تمام این خیل انگشت شماری که رد پای من زنجیره ای رو
بلاگ به بلاگ دنبال می کنن
کاملا از علاقه و هیجان من نسبت به پاییز بوست داشتنی آگاه هستن.

آی جوووووووووووووووون
بیا کمر و بچرخون
حالا سینه رو بلرزوووون....

خب بسه بسه!
حالا کی حال داره بره دنبال آهنگ ذوز دیز آو لست سپتمبر .

اووووم
من؟

حالا فعلا بلست این روزها آهنگ dont stop me now
اثر برادر فردی مرکورییییه.

Thursday, September 10, 2009

به آنکه دست هایش
سخاوت باران بود و
و لب هایش توالی ترانه های بوسه
آنگاه که چشم هایم تهی ترین قاب ها و
و صورتم منجمد ترین نقاب ها بود.

به او که همنفسم بود
هم آغوشم بود
شاعر لحظه های نابم
مسافر جاده های متروک وسیاه
داستان های بلند وکوتاهم

آخرین تصادف خوش آیند این نمایشنامه بی قهرمان
روشن ترین خاطره این سرزمین بی ستاره


به هر قیمتی
شکستن غروری که در برابر اولین قطره اشکت هنوز قامت راست نکرده.
پشت پا زدن به هر چه گفتم
هر چه بافتم .

به خاطر تمام خود خواهی ها
تمام قدر نا شناسی ها
تمام نادانی ها
تمام دروغ هایم
تمام نا تمامم.

به خاطر از دست دادن فرصتی که هردو خوب می دانیم هیچ وقت دست نخواهد داد.

یک عذرخواهی بدهکارم.
و بگویم می فهمم چه میگویی اما...