متاسفانه اطلاعات کمی
در پیرامون این میز شلوغ وجود دارد ،
شما هم جای من باشید
در انبوه این بی نظمی
به دنبال پاکت سیگار خود می گردید.

ازین جا به بعد
حق با خستگی ست .

و خواب همان خدای دانا
خدای ابدی نقاشی های صامت .

در این حوالی خوش و خرم
که عشق ابتدای بدن هایمان طلوع می کند
و شادی در انتهای جرعه های آخر
غروب .

توجه داشته باشید که حتی المقدور
چشمتان متوجه تابلو های توقف ممنوع نشود .

مرد چاق
آن صندلی کوچک را برای تکیه دادن انتخاب کرد .
و دستانش را روی این پیانوی بزرگ می لغزاند .

ساعت حوالی هشت بعد از ظهر است
و آسمان سریال ابرهای غمگین را پخش می کند

: خورشید خانوم

هو هو چی چی