Saturday, November 25, 2006

Friday, November 24, 2006

حالتی است
که ازین ضرب
تا آن ضرب
در کسری از ثانیه

شما چون توده ای با پوست بسته
ازین سمت به آن سمت آرام و
با سرعتی غیر قابل پیش بینی روان خواهی شد .

و تمام این جزییات
چنان دقیق ثبت و طبقه بندی می شوند ،
انگار هرکدام
ازین ضرب ها به اندازه سال ها فراخ بال ، طول می کشد .

پس بنواز امشب نوح را تا ناکجا
اوه کشتی ام را کجا پارک کردم ؟
آخی
اینت فیک از ودینگ کیک
گات سامثین ریر این مای آندرویر

***

برای شما چطور می گذرد
میدانید ؟

شاید روزی از روز ها خرمالوی سرد به عنوان
اصلی ترین دلیل بلاگیدن نشئه ها
شناخته شود ،

و مسیر
با چراغ های آبی کوتاه
به عنوان مکانیزه ترین سیستم دور کردن
احساسات بدردنخور.

Saturday, November 18, 2006

روزی ازین روزها
روز نجات خواهد بود ،
پیرزن های دعا بر و لب و پیرمرد های تسبیح به دست ،
چه فکر کرده اید ؟

مادر
پدر
دوستان
آشنایان
ناسزا کشیدگان بارگاه تحقیر
تشنگان معاد ،

شما که شهوت حقیقت و عدالت و انتقام و ازین دست نیکویی طلبی ها
چون آب دهان از لب و لوچه و زبانتان آویزان است .


من هم ناجی خود را دارم .
روزی ازین روزها
رودخانه ای می اید ،

آرام و بی طغیان ،
مرا سوار خواهد کرد ،
میبرد
از میان این پستی بلندی ها
در مسیر
تمام تصاویر را خواهم دید
بار ها و بارها

تمام دنیا را نشانم خواهد داد ،
مرا می برد به مرز روشن تکامل

آنجا که رویاها و نیاز ها
در قالب دنیا های کروی شکل
در حباب هایی زیبا بسته بندی می شوند و
از کرانه ساحل در حال پرواز به سمت این روز هایم هستند ،

و آب ها من را با ملایم ترین موج
روی شن ها می نشانند ،
برای لختی استراحت
در آسودگی .
من مانده ام و یک فال
که به آن اعتقادی ندارم .


***


ساز مخالف اسم شماست یا من ، بهر حال
من و این خیابان ها دیگر هم تیمی نیستیم .
امیالمان در یک جهت نیست .
خیلی وقت است با هیچ کس و هیچ چیز پرواز نکرده ام .



***


آنتنم جمع شده ،
فعلا ، فعالیت فقط از قسمت خودشنوایی بر می آد
ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد.

Friday, November 17, 2006

+++++

Thursday, November 16, 2006

هی من پسری هستم با پانزده سال سن حدودا
در ابتدای جاده
در حال انتخابی ابلهانه .


***


تخت خواب من
چه جای دلگیریس .


***

یادم باشد که چهارشنبه روز شانس من است ،
دو پیش آمد مستقل
1/29 * 1/100000 = :D



***

این جدید ترین تصنیف منه

"مور آی گیو
مور آی گرو "
تازه آخر آهنگ هم با صدای نازک...

"جووووووووون توُ ُ ُ ُ"


***

می خواستی یه چیزی بگی و یادت رفت
و این از یادرفتگی خیلی مهم تر از اون چیزه ،
مگه نه ،
(چشمک)

Wednesday, November 15, 2006

وقتی نیس
عجله کن ،
ناتاشا دارن دروازه ها رو می بندن

پ ن :
ناتاشا تنها کسیه که میتونه کاپیتان یک چشم رو با یه روش
چند بار گول بزنه
من از رویای مزارع خشخاش می آیم .
آنجا که در یک چشم بهم زدن از افق مکعب های تاریک و روشن شهر فاصله می گیری ،
و به هنگام طلوع به سرزمینی می رسی ،
که خورشیدش هیچگاه بیدار نمی کند .

Tuesday, November 7, 2006

شده ام
نه .
چطور بگم .
؟

اینطور شدم .
معلوم نیس .
؟؟

اوم .
بهش میگن تنهایی یا افسردگی معمولا .

ولی اینها ساده انگاری در مجموع ،
اگه بخوام اینقدر کوتاه بگم :

اینروز ها

گاهی قرص های ضد کچلیم فراموش میشه .
مامان ازین مدل جدید ریشام خوشش اومده .
من حرف های با مزه زیادی بلدم .
نیگا چطور ریسه میرن .

باید ویندوز عوض کنم .


کاش میشد خوابید
اینقذ دلم می خواد بخوابم .
راحت و بخیال
بدون فکر به فردا


احتیاج دارم که از صحنه خارج شم .

برم بخوابم .
هه هه



من هیچیم نیس
من خوبم
من راحتم
من هیج وقت گریه نمی کنم .
من هیچ وق دروغ نمی گم .

چقدر تخمه شکستیم
اوه نصفش ریخته یر میز

من اتاقم کثیف شده .
من دارم کسشر می گم .

من بالش می خوام
من عینکیم

من نفرین شدم .
اون دختره عوضی رفته پیش این دعا نویسا منو نفرین کنن .
من نظر کرده امام هوشنگ صادقم.

من همیشه تاخیر دارم.

بیخیال بابا برم بخوابم پابلیش کنم یا که نه؟


دلم میخواد.

Saturday, November 4, 2006


من دقیقا همین مطلب رو در نظر دارم .
تو به فکــــــر کردن ادامه بده .