Sunday, October 18, 2009

تا صبح سگلرز می زنی زیر پتو.
و در تب و توهم می سوزی و عرق می کنی و سرد و گرمت می شود .
صبح از خواب پا می شی و یک مکالمه 10 دقیقه با بدن خود دارید و اتمام حجت می کنید.

دوش می گیرید و بیرون می روید و به کار ها می رسید ،
بدن شما به قولش تقریبا وفا کرده ولی در مسیر برگشت به خانه در حال از پا درآمدن است
تقریبا فهمیده اس ، شما در حقش خیانت کرده اید و خبری از پنی سیلین نیس.

برنامه به سوپ و خواب محدود خواهد شد.
طبق قرار می تواند حتی بمیرد فقط باید من را به خانه برساند .


تازه بیدار شده ام.


what should I do ?
دوست دارید با ایده اصلی لایف استایل بنده آشنا شوید.
همیشه طوری زندگی کنید که انگار تا ابد الدهر زنده اید
عمر نوح دارید و تا انتهای دنیا جوان خواهید ماند .
-------و نکته اصلی اینکه به جای ترس از ، از دست دادن
مهارت های خود را در بدست آوردن تقویت کنید .-------

پ ن:
وقتش که رسید خبرتان می کنمتان.

Saturday, October 17, 2009

ترانه ای برایم بنویس
که قافیه هایش هر کدام یک خمیازه کش بیایند.
و میان برنامه هایش
یک آغوش

کلماتش رازی که زیر گوشت زمزمه کنم .
انگشتانم آرام ضرب بگیرند ...روی پوستت
روی آن دلی که درد می گیرد
کنار نافت

آرام باشد و نیمه کاره فید اوت شود در سیاهی موهایت .
اوه عزیزم سرم را تکان خواهم داد
مثل همیشه.
نپرس که بعد چه کار خواهی کرد.

کاریس که همیشه کرده ام.

اگر در بسترش توسط شوهرش مچ گرفته شوم.
وقتی طلب گواهینامه می شود و من تنها یک پنج هازاری تا خورده در دست دارم .
وقتی در برابر چشمانش من بی خبر پاورچین پاورچین به لواشک های برادرم دستبرد می زنم.
در مقابل خدا وقتی روحم به جرم قاچاق ماری جوانا در مرز بهشت توقیف شده.
...
واقعا چرا امسال سینما حقیقت بدون حضور من برگزار می شود؟

1- چون تحریمش کرده اند.
2- چون بنده مریض هستم.
3- حوصله بعضیا را ندارم.
4- چون پذیرایی هایشان کسشر است و چهار تا بادوم زمینی تو قیفی به قاعده مقعد مادربزرگشان می ریزند و مثلا تبلیغ می کنند.

توجه دارید که با این همه دلیل تو این دنیای بلبشو میشه حتی ادعای پیغمبری کرد.
نرفتن به سینما که چیزی نیس.

پ ن : کیر برینی . وقتی میگم ببینم چی میشه و جواب نمی دم یعنی نمی آم. اینقدر نزنگ.

Friday, October 16, 2009

صدایی پشت در
مانده سر به هوا
سوت می کشد
سنگ به شیشه می زند .
منتظر.

لباس ها روی چوب رختی
سرما خوردگی دراز کشیده روی تخت
چند سوال بی جواب و تعداد زیادی میسد-...
میسد-کال

برای منی که قدم می زنم فواصل بی حوصلگی خانه را
برای او که منتظر می ماند پشت در.

هر قدر هم دیر کنم .
لبخندش را دارد برلب ،
پلیورش را روی دوشم خواهد انداخت.

چراغ ها
سیگار ها هم
فقط چشمان توست که همیشه روشن است .

خیابان های تهران خاطرات من است .
مهم نیس که چقدر شلوغ شده
مهم نیس که شبیه پارکینگ یک پاساژ بزرگ شده است

روزی یانکی ها ما را با سرزمین مان تنها خواهند گذاشت .

مهم نیس که هفت روز هفته را 4 روزش درتخت باشی ،
باز باید پاییز را با یه تی شرت حس کنی
و باد خنک بپیچد ،
اوم.

مگر میشود در مدرس شیشه بالا باشد ،
و تو تنها سرنشینی که هیچ گاه اعتراضی ندارد.

سایه ها
ورق ها
ژتون ها
تیکت ها و فرصت ها -که گور پدرشان-

من

تنها قامت توست که هیچ گاه فرو نمی افتد

کوزی پلِیس های شِر نشده،
دنج های پشت پنجره و وسوسه سیگارشان

ایستاده ای کمی دور تر
هوایم را داری . می دانم.

نه دلگیر می شوم
نه سیر می شوم.

موزیک
خورشید هم

تنها نگاه توست که قطع نمی شود.

رمان ها
فیلم ها
روز ها و ماه ها و سال ها هم

فقط داستان ماس که تمام نمی شود .

Thursday, October 15, 2009

عصر پنج شنبه و جمعه
زمان هایی هستند که خانه برای ماندن
نیاز به دلیل دارد.
من آن پروردگاری هستم که بین بندگانم
تبعیض قائلم.
بنده خدا تصورش برین بود
با توجه به اینکه یک آلونک مجردی دست و پا کرده
همه دوستان حساب ویژه ای برایش باز خواهند کرد.

Wednesday, October 14, 2009

احساس گهی که داری
وقتی یه جوجه روانشناس 21 ساله درباره مادرت سوالات غیر مستقیم می پرسه

قطعا بیشتر از یکی دو سوال نمی تونم اون لبخند ابلهانه رو رو صورتم حفظ کنم.
بیچاره .

یعنی سایکوآنالیز اینقدر لذت بخشه؟
خدایا یکم این ملت رو بخندون.


-----------------

دارم فکر می کنم ان-دُخت واژه جوابگوییه .می تونه بار معنایی بعضی لحظات رو برسونه!
دردسر منیج کردن اسامی سحر در موبایل

پ ن : چرا محمد و علی رضا دردسزشون به چشم نمی آد
پ ن 2 : چرا اسامی دخترا با فامیل سیو نمی شه و هزاران سوال صبح گاهی دیگه
واقعا چرا باید آیدیه یه نفر
سوزاک دوهزلر و خورده ای باشه

کسی که سارا را نجات داد

Monday, October 12, 2009

آیا کسی سارا نجات داده است؟

کتاب شعر کسی جا مانده .
سال هاس .
و من را به یادش می اندازد.

شعری از انتظار ننوشت .
چشمانش پشت کدام در خیره مانده است
هنوز دست هایش روی گوش هایش است
هنوز جیق می کشد.

هوا سرد بود
پلیورش را درآورد
دوس پسرش هنوز می لرزید
صدای دندان هایش روی اعصابم اره می کشید.
سارا دستکش های را هم در آورد .

هنوز فروغ می خواند
کتابش اینجاس
هنوز نفس عمیق را دوست دارد.
و می خواهد مرا از ناتوانی درک احساسات آگاه کند
شب یلدا را چه ؟

بگویید که کسی سارا نجات داده ست.
بگویید که سارا تنها نیس
بگویید که باز هم عاشق است

سارا قوی بود
بردبار
آن آواز ابتدای راه کم کم در ذهنم شکل می گرد.
ترانه پیرمرد و کلبه و فانوس

به سارا دروغ گفته شد
سارا باور کرد؟
چه ناباورانه تا آخرین لحظات تردید داشت
تا یک ماه قبل از ازدواج دوس پسرش
هنوز دروغ می شنید
سارا ساده می نویسم
کلمات ساده می آیند

کسی برایت اینجا آرزوی روز های خوش دارد
کسی سالها پیش تو را دید
برای چند بار
مطمئنم به ذهنت هم نمی رسد چه کسی به یادت افتادس .
هر بار کتاب فروغت را می بینم.
یادت می افتم.
داستانت را از لابلای لابه های دوست پسرت می شنیدم
دوست پسرت هنوز می لرزید.
دندان هایش رو اعصاب اره می کشید.
هنوز بچه بود و دروغ هایش را باور داشت .
تو را نمی فهمید.

باید فراموش کرده باشی.
باید برگشته باشی
کاش ظاهرت جذابتر بود برایم.
کاش فرصت می شد در های دنیای فراموشی را برایت باز کنم.

سارا نمی خواستم ادامه داستانت را بشنوم
از ترحم متنفرم
بزرگتر از یک ترحم از راه دور بودی.

من مطمئنم سارا سرحال است
کسی او را از دست غصه بیرون کشیده است .
کسی که ارزشش را داشته
و اکنون هر دو خوش حال خوش بخت هستند.
هر طوری که فکر می کنم باید همینطوری باشد .

Sunday, October 11, 2009

عزیزم من دمده رو بشناس
تو منو ببخش
من بلد نیستم.
فقط فراموش کردن و از برم .

پ ن :در ستایش و قدر دانی از جمله بوس داشتنی همیشگی ام
"در رو هم ببند. "

Friday, October 2, 2009

برم کم کم
حمام و اصلاح و ...

هوز گانا گیمی سام شوگر تو ناااااااااااااااااایت.
قسم به کیبورد فوکوس
قسم به این کیبورد
به تمام سیگار سوختگی هایت
به تمام دکمه هایت که این همه خاکستر را تحمل می کنند بینشان.
تمام مشت هایم
تمام آن اسپیس های هیستریک
آلت شیفت های ابتدا و انتر های انتها
هیچ گاه در هیچ آپگریدی تورا گیو آپ نخواهم کرد
به هیچ بنی کیبورد وایرلس و تاچ اسکرینی

دوسِت دارم
میفهمی اینو
دارم دوسِت دارمو تایپ می کنم
می شنوی
این دفه با خودتم
خودِ خودت.
بووووووس

جااان
کجا مانده ای
پشت کدام در زوزه می کشی...
... بیا برویم
امشب شب توئه

لتس گو پارتدتدتدتدتدی
(به سلامتی شما هم)
به کلی آدم جدید تجاوز شد و سوزونده شدن
----------------------شونصد پیپل اند یو لایک ذیس--------