حق مسلم بنده

Tuesday, April 4, 2006

خود را که ریست می کنم هر از گاه.
واقعا به ریشه های نباتی خود باز می گردم انگار .
توان تحمل زمستانی طولانی در خواب
پاییزی در برابر باد .
و ایستادن سرپا بی دلیل
و ریشه دواندن و ریشه دواندن
در وجودم زنده می شود .
به هر حال فعلا که فصل خوشی امت غیوراست و
داف های مردم
چه صفایی دارند .
سفره هاشان پر کوکولی باد.


***

برای سرک کشیدن به زندگی افلاین آدم ها
دیگر حس و حالی نیس
از پس اتاق خودم هم بر نمی آیم.
آن وقت چه توقعاتی داری تو از من.
من ترجیح می دهم لباس هایت را درون یابی کنم تا افکار
به ظاهر عمیقت را قند عسل
سوووووییییت هااانـــی .


***


هتل کالیفرنیا کدوم وره؟
ازین وره نه ازون وره ؟


***


برای گاییدن مادرتان، پدرتان هیچ گاه از شما اجازه می گیرد؟
یا می گرفت مرحوم؟
این شبیه همان احساسیس که من نسبت به قسمت هایی
از مغز یا بهتر بگویم ریه آدم ها دارم .
به مناسبت اینکه این روز ها همه جا حرف از حق مسلم و این موارد است.


***

بی بی فاطمه
هلوی بی نظیریس که فقط
در مزرعه حاج قاسم
به عمل می آید .

(اگه تونستی برسی به سوراخ!)


***

یه بار نوشتم با گذشت زمان به تدریج
آدمها یا قوی تر می شن
یا روانی تر

(و باالمشاهده !!!!!)