هدیه ای به کریسمس جاری

Thursday, December 1, 2005














آری ،
اگر تنها می شد دوباره بالا برد این ویرانه را
خانه ای که تک تک آجرهایش را خود اینچنین ناموزون بنا ساختم

فـــکر کنم باز هم همین می شد که هست
به اضافه یکسری تغییرات تصادفی دیگر .



***

سلام مادلین ،
این تلوزیون قدیمی تقدیم ارواح آن گرامافون مرحوم .
روز هایی می آید که همین بکگراند حیاتی را هم نشان ندهد .
روز هایی می آید که چون آینه ای تیره تورا از خود براند .
و شب هایی که تا صبح برایت برفک بریزد .

همان طعم قهوه سرپا را می دهد کنار پنجره آشپزخانه
و هجوم شهوت خیابان با کنتراست رنگهای گس و روشنش
وبوی خوشبختی که از بدن های جوان برخاسته

مادلین جان
باورنکردنیس .

ولی به هر حال هنوز نفس می کشیم .

امضا بر برگ چسبیده شده بر روزنامه های پوسیده و زرد رنگ دور کادو: برسد به دست مادلین موجر محترم اینجانب ساکن طبقه بالا در کریسمس جاری به ساعت خواب یا شام .



***


مادلین در حال حرکت برای مرتب کردن رخت خواب صبح گاهی
و یا ور رفتن با این تستر لعنتی
و یا خیرگی به آفتاب بی معنی که از تصادف خود با لبه های مسیر نمی کاهد .
مطالعه می کند و وعده ما امشب
قبل شام یا خواب
روبروی جعبه خوشبختی به صرف چند تین مووی .