Northern dreams

Monday, December 22, 2008

زمستان رسیدس.
هنوز لباس نخریده ام .
جای خیلی ها در کنارم خالیس .
موسیقی آرامی دارد این روزها
کار هایم کم کم در حال سر و سامان گرفتند.

صبح یک جور تنهایی سردی دارم
که با یک فنجان بزرگ چای حس خوبی در من ایجاد می کند.
رویا های قدیمی را قدم نمی زنم .
سفر های خوبی پیش رو دارم .
احساس می کنم یه آشنایی خیلی خوب و ساده و در عین حال
غافل گیر کننده در پیش رو دارم
خیلی انرژی می گیرم
که این زمستان لحظات خوبی برایم خواهد داشت .

رویا های لذت بخشیس
مملو از تصاویر شالگردن ها و دست کش ها و برف بازی ها
خنده ها
زمزمه های دونفره در ترافیک ها
کافی شاپ های گرم
و کشیدن پتو روی سرمان
جینگول بازی ها وجیق و ویق ها و قهقهه های آن زیر .
بوسه های بی پایان و هم آغوشی
و لذت کشداری که میزبان این رخوت زمستانی خواهد بود .