نامه

Monday, February 26, 2007

به وسایل نقلیه عمومی :

سلام به صف های طولانی
این یک وصیت نامه نیس
تنها یک مکالمه یک طرفه است

من قدم میزنم مسیر های محدود به خستگی
حول اتاق بهم ریخته ام را
هوا بد نیس
حال و هوا هم معمولیس.
هنوز نبریده ام.
سلام من را
به دست های آویزان به میله های همیشه افقی
به چشم های دوخته شده به شیشه های گاها بخار گرفته
برسانید.


***

به ساختمان های سیمانی :

اری هنوز هم کنجکاویم می اید
که گرما چطور در
اتاق های خانه هایتان پخش می شود.


***

کافی شاپ ها :

همش تقصیر شماست
بعد می گویند چرا آدم خالی پسند میشود.
و شیفته خفگی نسل بشر.


***

رفیق شفیق :

کدوم ور جمهوری ؟
جایت خالیس .
اینجا آدمها که حرف میزنند
دلم برایت تنگ میشود .
این چت کردن ها هم که نمی گذارد دل آدم درست و حسابی برای یک نفر تنگ شود .
تنگ هم تنگ های قدیم !


***

پدربزرگ مرحوم :

سلام
همانطور که حدس میزدی و از نگاهت می شد فهمید:
- بر عکس تمام اعضای خانواده که دائما در حال تشویق نابغه قرن بودند -

هیچ پخی نشدم .

خیلی وقت است دکتر بازی نمی کنیم و لازم نیس با روشن کردن رادیو اعلام بیداری کنی
همسر سگصفتت هم هنوز زنده است و نمی دانم چرا نمیمیرد.
تمام بچه های فامیل هم بزرگ شده انذ و رفته اند دنبال زندگی خودشان
به طور کلی مردنت فقط یه فایده داشت و آن به گا رفتن
فامیل و رفت و آمد ها بود.

شب اخر که کنارت بودم
حدئقل نصف کمپوت های آناناست را خوردم .
خیلی زیاد بود وتمام نمی شد
با خودم گفتم هر شب بییام جهت مراقبت و نشان دادن عدم وجوذ حس خانواده گریزی
بیمارستان
ولی وقتی مجبور شدم تو را به دستشویی ببرم .
گفتم هیچ وقت برای هیچ کس نخواهم ماند .
که فردا شبش مردی

اوم
فکر نکن احساس می کنم بی نقطه ضعف بودی
یادت هست بعد از نماز می گفتی

اللاه رحم الین سن ، اللاه

حس می کردم چیزی بین شک و ترس و بی اعتقادی
در صدایت میلرزد.

ولی دوستت داشتم .


***

برای دختره :

الان 3 ساعتی هست که این آهنگ سه دقیقه ای را گوش می کنم
دوست داشتم باهم گوش می دادیم
-مثلا که خوشت می آید
طبق روال عاددی برنامه
من هم به روی خودم نمی آورم ...
تازه به سلیقه ات افتخار می کنم .
-
در ضمن من چون پسرم حق دارم اما
اووون دندان گوشه سمت راست(از طرف خودت)
را بیشتر مسواک بزن .


***

دیگران :
شما هم به این آهنگ گوش کنید :








The Gloaming link

RADIOHEAD