تخمه بـــــــــاز

Sunday, April 23, 2006

در تخمه خوردن ما نشانه هایی وجود دارد .
که عاقلان را صد رهنمون است به موشکافی این ریدمون .
به هر حال من که یه تخمه باز ناعاقل گوگوریم .
موش بخوره کیرمو .

***

مثلا همین :
دست به دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد


***

امشب ازون شبهای هوسیه ها
ازون شب های کون کپلی که منتظره هر لحظه شرتش رو بکشی پایین .

***

عزیزم تو یه شخصیت نامریی نیسی
فقط کمی کوری ، همین

***

یک احساس بدی دارم .
آره دقیقا به خاطر تو


***

کس های شجاع پایان به ظاهر غمناکی دارند .

***

آهنگی وجود دارد به نام پارادایس
که باید بدهم بر سر در کلبه ام
روی کاه گل بنویسندش .
و عابران رهگذران پیشانی بر گل بپرستندش .


***

این روزها تمام سلول های عصبیم ارتباط نزدیکی
بین ریشه ها و تیشه ها و موسیقی الکترونیک و انبینت کشف کرده اند .

***

گاهی احساس می کنم
آرامشم اینقدر نزدیک و در چند قدمیس
که می توان بدون کوچکترین تحرکی لمسش کنم
چه خوب !
و یا اینقدر نزدیک و دست یافتنی که پیف پیف
چه بد !

ولی گاهی کاملا بالعکس
و منطقی ترین و پارادوکسیکال ترین راه حل دویدن است .

به هر حال اینکه چرا یه کون گشاد با کون گشاد ، گشاد گشاد این وسط قدم میزند سوالیس که
جوابش را فقط تخمه بازان ناعاقل ابر گشاد گور به گوری چون من
می فهمد .