lمکث

Monday, December 19, 2005

چیزهایی غیر از خواب یا بیداری وجود دارند.
حاضرم تمام خواب و بیداری هایم را به کسی که می فهمد چه می گویم پیشکش کنم .


***


آدم هایی مثل من کمتر تعلق را احساس می کنند .
به جای حرکت نوسانی آرام که دامنه اش در عرض مسیر پهن شود .
طول آن را به شتاب طی می کنم و دوباره برمی گردم و دوباره از نو و زیگزاگی عرض مسیر را هم لمس می کنم .
بنابرین همیشه چیز های زیادی دارم برای چیدن در کنار هم .
زمان های نامربوط و گسسسته ای که به یک خاطره ام شکل می دهد .
ولی مانند احمق ها می دوم تا انتها .
و مانند دیوانه ها بر می گردم
و قسمتهای پیر و چرو کش را بازیابی می کنم گهگاه ،
نه هنگامی که می روم حس تعلقم آنقدر قوی است که مرا نگه دارد
و نه بقایای خاطراتم و پس ماند زندگی ارزش غرق شدن را دارد .
ولی...


***

ولی یک حضور کش دار مانند سدی دز مسیر که هر بار سرعتم را کم می کند

و مکث


و م ک ث



م

ک

ث


...


کسی که تصویرش در خاطرت نمانده است .
و هیچ وقت نمی توانی تصورش کنی و از او قصه بسازی تا عادی شود و فراموش .
و این نقاط کور باقی می مانند .

و این نقاط کور باقی می مانند .
و این نقاط کور باقی می مانند .
و این نقاط کور باقی می مانند .

1 comments:

ببین کی اینجاس ! خوبی ؟