Sunday, June 19, 2005
من باید جلوی آینه سیگار بکشم و ساعت ها به سیگار کشیدن خودم با غرور نگاه کنم .
و کسی هم نیس که بخندد .
یادم می آید یک ارتش اسباب بازی داشتم
تفنگ دار ،تک تیر انداز و افسر و گروهبان و...
پسر خاله کوچکم هم یک سری برایش خریدند.
ارتشش مجهز تر شده و افسر هایش هم قوی تر به نظر می رسند .
و کسی هم نیس که بخندد .
یادم می آید یک ارتش اسباب بازی داشتم
تفنگ دار ،تک تیر انداز و افسر و گروهبان و...
پسر خاله کوچکم هم یک سری برایش خریدند.
ارتشش مجهز تر شده و افسر هایش هم قوی تر به نظر می رسند .


0 comments:
Do you have any idea? Click here and post a Comment