Saturday, October 17, 2009

اوه عزیزم سرم را تکان خواهم داد
مثل همیشه.
نپرس که بعد چه کار خواهی کرد.

کاریس که همیشه کرده ام.

اگر در بسترش توسط شوهرش مچ گرفته شوم.
وقتی طلب گواهینامه می شود و من تنها یک پنج هازاری تا خورده در دست دارم .
وقتی در برابر چشمانش من بی خبر پاورچین پاورچین به لواشک های برادرم دستبرد می زنم.
در مقابل خدا وقتی روحم به جرم قاچاق ماری جوانا در مرز بهشت توقیف شده.
...