Showing posts with label BS Fiction. Show all posts
Showing posts with label BS Fiction. Show all posts

Thursday, December 31, 2009

تو که بی دریغ مرا می شنوی
با تمام تفاوت ها و کاستی هایم

تو که گوش های حساست را دوست دارم
بگذار زبانم را بچرخانم و زمزمه کنم
: خوشم می آد جنست مثل خودم خرابه
و باور کنیم اگر ساسی مانکن نبود
دنیا چیزی کم داش.

و سعید پانته خوب کونیس .

پ ن: اشمئزاز مزاج ناشی از زیرو رو کردن تارنمای جهانی در جستجو و بارگذاری دانبولی های متعارف .
به جد نذر کرده ام که اگر تا سال بعد یک دستگاه سواری خودرو مورانو خریداری کردم
یک وعده زرشک پلو با مرغ به دوست دختر معرفه فعلی
و یک وعده قیمه به دوست پسر نکره بدهم.

سال بعد محرم ان شاء الللله. شما هم دعا کنید.
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین سخنان...
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان...

شاهکار محمود کرگردن که در زمان گیر دادن دوستان اسکیمو بسیجی و قبل از پایین آمدن شیشه می راکد در فضای ماشین.

-واللا جای خاصی نمی رفتم داداش
یه سر زدم تکیه نیاورون ببینم امشبم شام میدن .
آه ازین لباس زیری که بافته اید
از تار سنت و پود مدرنیته .

بکنش لعنتی

Monday, November 16, 2009

اگر یک سر باز آلمانی
در حالی که آمریکایی ها تا پشت ساختمان رسیده اند.
در آن لحظات آخر
به دنبال بطری های مشروب
راه رو ها را یکی پس از دیگری قدم می زند.
لابد به چیزی مسلط است که بقیه نیستند

اگر یک خانوم مو قرمز سر بزیر
حین دعوای شوهر و فاسقش جوراب هایش را
با وسواس بالا می کشد
لابد در تمام سناریو های محتمل نقش اولیس که بازی اش را از بر است.

اگر پیر مردی ایستاده
در یک باران نا بهنگام تابستانی
که شدید و شدید تر می شود
و عابران دونده در پیاده رو را می خندد
و در کیفش را با آرامش تمام می گشاید
لابد یک عمر ابر های صبح گاهی تابستان را برای چنین روزی زیر نظر گرفته .

حالا وقت در آوردن چتر است .
یا وقت رو کردن داستان رقت بار معشوقه 50-60 ساله شوهر که او را در انبار به قفسه کتاب ها با طناب می بسته
و با پشه کش به جان خایه هایش می افتاده و یا هرچی

شاید هم هنوز وقتش نشده یاشد .
چند ساعتی وقت باشد برای درآوردن یونیفرم و بر تن کردن ردای پدر روحانی.

که می داند .
خلاصه اینکه آدم مسلطی باشید که نگرانی هایتان را قبل از وقوع چند دور زندگی کرده باشید.

آن وقت پس از سپری کردنش احساس کوولی درباره خودتان دست می دهد زایدالوصف .

Monday, November 9, 2009

پس نوشت : {{{{یادش بخیر
یه دوستی داشتیم
همیشه می گفت من واسه هیچ دختری هدیه نگرفتم و
از هیچ کی هدیه قبول نکردم
خیلی هم احساس خاصی داش نسبت به خودش

حالا اینا رو بیخیال واسه تولد جی افم چی بگیرم؟
خدایا تو رو به صد و بیست و چار هزار چوپونت قسم
مهمونی نگیره ها ...
من حوصله ندارما .
}}}}



واقعا زبان شیرین فارسی جای شاشیدن داره که یه همچین متن کسشری که تایپ کلش یه دقیقه وقت نمی بره چار ساعت منو به فکر فرو میبره
که جای جی اف چی بنویسم که جواد نباشه :
دوست دختر
رفیق
زید
معشوق
دلبر
اسمش
اسم مستعارش
گوغولی
غوگولی
...
نه خجالت نکشید...ایده شما چیه؟
--- یافتن جایگزین جی اف و نمی گم ،ایده خلاقانه جهت شاشیدن به زبان فارسی ---

Sunday, November 8, 2009

حکیم والا مقام جنت مقیم
زبر المتشرعین شیخ ابوالآلت متخلخل خالخالی
در روز های آخر رویت ریخت نکبت بارشان
هنگام دخول به بحث نسوان
و در تایید نصایح بنده حقیر به یک نو شکفته پوست-کاندوم
فرمودند که حتی در قرآن هم، مباح بودن دروغ گفتن به زنان ، موکدا مذکور است .

که ناگاه ندای وا فاکااااا! از جمع بر خاست
جمله مریدان خشتکش پرچم کرده ، نعره بر کشیدند و در کار شدند.

خدایش بسپوزاد که هیچ کس تا کنون این چنین در کلام ما نریده بود که شیخ
و جمله نا متبوع "به کیرم" از آن مجادله نا خواسته برخاسته تا کنون بر دلم ماسیده بود
که خبر آوردند شیخ پس از چند و چون بسیار همسر خویش به منشی گری شرکت برگزیدست .

تا ما باشیم که در معیت گوسالگان رهسپار سیزده بدر نگردیم.
والا

Sunday, October 18, 2009

تا صبح سگلرز می زنی زیر پتو.
و در تب و توهم می سوزی و عرق می کنی و سرد و گرمت می شود .
صبح از خواب پا می شی و یک مکالمه 10 دقیقه با بدن خود دارید و اتمام حجت می کنید.

دوش می گیرید و بیرون می روید و به کار ها می رسید ،
بدن شما به قولش تقریبا وفا کرده ولی در مسیر برگشت به خانه در حال از پا درآمدن است
تقریبا فهمیده اس ، شما در حقش خیانت کرده اید و خبری از پنی سیلین نیس.

برنامه به سوپ و خواب محدود خواهد شد.
طبق قرار می تواند حتی بمیرد فقط باید من را به خانه برساند .


تازه بیدار شده ام.


what should I do ?
دوست دارید با ایده اصلی لایف استایل بنده آشنا شوید.
همیشه طوری زندگی کنید که انگار تا ابد الدهر زنده اید
عمر نوح دارید و تا انتهای دنیا جوان خواهید ماند .
-------و نکته اصلی اینکه به جای ترس از ، از دست دادن
مهارت های خود را در بدست آوردن تقویت کنید .-------

پ ن:
وقتش که رسید خبرتان می کنمتان.

Saturday, October 17, 2009

واقعا چرا امسال سینما حقیقت بدون حضور من برگزار می شود؟

1- چون تحریمش کرده اند.
2- چون بنده مریض هستم.
3- حوصله بعضیا را ندارم.
4- چون پذیرایی هایشان کسشر است و چهار تا بادوم زمینی تو قیفی به قاعده مقعد مادربزرگشان می ریزند و مثلا تبلیغ می کنند.

توجه دارید که با این همه دلیل تو این دنیای بلبشو میشه حتی ادعای پیغمبری کرد.
نرفتن به سینما که چیزی نیس.

پ ن : کیر برینی . وقتی میگم ببینم چی میشه و جواب نمی دم یعنی نمی آم. اینقدر نزنگ.

Thursday, October 15, 2009

من آن پروردگاری هستم که بین بندگانم
تبعیض قائلم.
بنده خدا تصورش برین بود
با توجه به اینکه یک آلونک مجردی دست و پا کرده
همه دوستان حساب ویژه ای برایش باز خواهند کرد.

Wednesday, October 14, 2009

احساس گهی که داری
وقتی یه جوجه روانشناس 21 ساله درباره مادرت سوالات غیر مستقیم می پرسه

قطعا بیشتر از یکی دو سوال نمی تونم اون لبخند ابلهانه رو رو صورتم حفظ کنم.
بیچاره .

یعنی سایکوآنالیز اینقدر لذت بخشه؟
خدایا یکم این ملت رو بخندون.


-----------------

دارم فکر می کنم ان-دُخت واژه جوابگوییه .می تونه بار معنایی بعضی لحظات رو برسونه!
دردسر منیج کردن اسامی سحر در موبایل

پ ن : چرا محمد و علی رضا دردسزشون به چشم نمی آد
پ ن 2 : چرا اسامی دخترا با فامیل سیو نمی شه و هزاران سوال صبح گاهی دیگه
واقعا چرا باید آیدیه یه نفر
سوزاک دوهزلر و خورده ای باشه

Friday, October 2, 2009

برم کم کم
حمام و اصلاح و ...

هوز گانا گیمی سام شوگر تو ناااااااااااااااااایت.
کجا مانده ای
پشت کدام در زوزه می کشی...
... بیا برویم
امشب شب توئه

لتس گو پارتدتدتدتدتدی
(به سلامتی شما هم)
به کلی آدم جدید تجاوز شد و سوزونده شدن
----------------------شونصد پیپل اند یو لایک ذیس--------

ماهواره امید

Wednesday, September 30, 2009

ماهواره امید یکی از بهترین مسکن هاس
در واقع این روز ها من تمام مسکن ها را دور زدم
از استامینوفن و ژلوفن و بروفن و ادویل و مفنامیک اسید و ترامادول و نوافن بگیر تا بعضا
دود های موثر و غیره و به یک نتیجه بزرگ رسیدم که برای دندان درد ماهواره امید موثر ترین مسکن است.
ماهواره امید درواقع
یک عدد شیاف دیکلوفناک سدیم است که آن را در مقعد خود پرواز داده و چند دقیقه منتظر می مانید.

بهتر است قبل از آن یک شکم سیر روده خود را تخلیه کنید . سپس این کار را انجام دهید اگر مثل من انگشتتان را در ماتحت هر سکینه ای فرو کرده اید اما تاب دخول به مقعد خود را ندارید می توانید از دست کش های لاتکس استفاده کنید. یادم می آید دوست دختری داشتم که علاقه زیادی به ماساژ مقعدی داشت. یعنی مقعد من و کاملا این قضیه را برایم تشریح کرده بود که طبق مطالعاتش بسیار لذت بخش است و اینها... و فقط کمی احساس ادرار کاذب ! به وجود می آورد در ابتدا!

حالا می گذاشتم آن بنده خدا هم فانتزی هایش را پیاده کند . یعنی بکارت ماتحت پشمالوی من این قدر حرمت داشت. گرچه چیزی از آن باقی نماند این روز ها...والا.

خلاصه کلام اینکه اینکه لذت دارد یا نه را نمی دانم ولی آن احساس ادرار کاذب را راس می گفت .
البته لزومی ندارد ازین قضیه سواستفاده کرده و خود را ماساژ بدهید صرفا فرو کنید کفایت می کند .و تا چند ساعت دور توالت را خیط بکشید. اگرم رفتید و دیدید
آی آی آی
سوراختان خونیس...
یکی از آن چیزی نیس...چیزی نشده ها که تحویل دختر های مردم می دادید به خودتان بگویید و خلاص.