Showing posts with label about ki? about me. Show all posts
Showing posts with label about ki? about me. Show all posts

Thursday, December 31, 2009

من یک موجود شب بیدار به تمام معنا بی کار از دنیا طلب کارم .
با من از مسائل روز حرف نزنید خواهشا که دلگیر میشم .


پ ن: شایدم دلگوز

Sunday, October 18, 2009

تا صبح سگلرز می زنی زیر پتو.
و در تب و توهم می سوزی و عرق می کنی و سرد و گرمت می شود .
صبح از خواب پا می شی و یک مکالمه 10 دقیقه با بدن خود دارید و اتمام حجت می کنید.

دوش می گیرید و بیرون می روید و به کار ها می رسید ،
بدن شما به قولش تقریبا وفا کرده ولی در مسیر برگشت به خانه در حال از پا درآمدن است
تقریبا فهمیده اس ، شما در حقش خیانت کرده اید و خبری از پنی سیلین نیس.

برنامه به سوپ و خواب محدود خواهد شد.
طبق قرار می تواند حتی بمیرد فقط باید من را به خانه برساند .


تازه بیدار شده ام.


what should I do ?
دوست دارید با ایده اصلی لایف استایل بنده آشنا شوید.
همیشه طوری زندگی کنید که انگار تا ابد الدهر زنده اید
عمر نوح دارید و تا انتهای دنیا جوان خواهید ماند .
-------و نکته اصلی اینکه به جای ترس از ، از دست دادن
مهارت های خود را در بدست آوردن تقویت کنید .-------

پ ن:
وقتش که رسید خبرتان می کنمتان.

Saturday, October 17, 2009

اوه عزیزم سرم را تکان خواهم داد
مثل همیشه.
نپرس که بعد چه کار خواهی کرد.

کاریس که همیشه کرده ام.

اگر در بسترش توسط شوهرش مچ گرفته شوم.
وقتی طلب گواهینامه می شود و من تنها یک پنج هازاری تا خورده در دست دارم .
وقتی در برابر چشمانش من بی خبر پاورچین پاورچین به لواشک های برادرم دستبرد می زنم.
در مقابل خدا وقتی روحم به جرم قاچاق ماری جوانا در مرز بهشت توقیف شده.
...

Thursday, October 15, 2009

عصر پنج شنبه و جمعه
زمان هایی هستند که خانه برای ماندن
نیاز به دلیل دارد.

Sunday, June 7, 2009

تمامی دوستانی که منو می شناسن* به خوبی می دونن
چه لذتی می برم از آنارشیگری
وااای
مگه می شه منو از خیابون جم کرد .

در این زمینه بهنام علمشاهی یا علی شاهی یا یه همچین چیزایی میگه :
نه یه شب هزار شبه بدجوری اذیت می کنی
به همین کارای خوبت داری عادت می کنی.


* کی واقعا منو می شناسه
منظور شناخت شناسی و پیدا کردن معرفت به عمق وجود من نیس
اون که خب مسلمه
اما تو این 7 سال که بلاگ می نویسم یه جورایی خوب مجازی موندم
البته به غیر از تعدادی دختر (معدود ، زیر ده ) که خب از من نخواه نمب تونم ، و بی شک که حضور غیابشون کردیم و ...
واقعا با این شخصیت بلاگ عوض کن مجازی بمون دمدمی ملاج خودم ابراز خودشیفتگی می کنم .
.
ساعت 4 صبح بعد از روز ها خستگی برگردی
در یخچال رو باز کنی
یه هندونه قرمز بزرگ...

با قاشق بیفتی به جون وسطش
اصلا من عاشق اون وسطم .

Burning Love

Monday, May 25, 2009

خیلی آروم آروم ...
بیا






پ ن : من خرافاتی هستم
به هر حال همیشه بهترین دخترا رو خرداد تو زندگیم آورده.
یه جورایی هرسال از این موقع ها یه انتظار خیلی آروم دارم .
چند وقته هوس یه عاشقانه کردم.

Saturday, April 25, 2009

سر به هوایی
زمزمه
چشم های گستاخ
تغییر برنامه
دهن کجی به هر چی بوی target بدهد .
سیگار
؟

اصلا خودت دلت نمی آد .

در مورد اون خودخواهی ها و کلاسیک گری ها و باقی بی دریغ های شبانه روزی
مذاکره نداریم.

حق انتخاب داریم .
من خالی هستم
من همان جای خالی هستم .
همان چشم به هم زدن کوتاه .

باور کن همان جای خالی هستم .

Saturday, January 8, 2005

Dick Laurent is dead


































Wednesday, January 5, 2005

مسیر جاده در ذهنم طی می شود

و من حاشیه سیاه و سفید ش را خاکستری می بینم

وزمان هم که..

و من باید بیرون بریزم آنچه انبار شده

سالهاست و سالهاست

از نشخوار کردنش خسته شدم

شاید یک استفراغ ، یک انفجار ساده

آرامتر ،خواهش می کنم

انتهای جاده ...

من به این انتهای بی انتها که به سرعت به آن نزدیک می شوم حس خوبی ندارم

خون من می گردد

و شریان های تصورت را تغذیه می کند.

و تو رشد می کنی

اندامت در بدنم ریشه دوانده

انگار که برای کندنت خیلی دیر باشد.

جاده به سرعت طی می شود وذهنم صدای ویلن سل می دهد.

خون من میگردد

و موتورهای جاده را تغدیه میکند .

حاشیه خاکستری جاده باد کرده و سرخ شده.

...

Tuesday, January 4, 2005

از تمام ویژگی های پایان ترم متنفرم

بالاخص

مراسم جزوه گیرون

خایه مالون

...

از نمره و وضعیت درسی هم که کلا بگذریم

Monday, January 3, 2005

یعنی کسی نمی خواد به دادم برسه

دارم فیلم میشم

-قهرمانهای والت د

صدای منو میشوید یا نه؟

-یانه.

آه که باید به این سایه روی دیوار بگویم





مادر قحبه تو خر کی باشی که بخوای راز های منو بدونی...



برو بمیر

شفم





پ ن: شفم:شمع فوت مرگ

خودم هم یک لحظه فکر کردم معنی شیاف یا لواط یا ختنه گاه یا یه چیزی تو این مایه ها میده..

Sunday, January 2, 2005

به چه بيِماری عجيبی گرفتاريم

شناخت

علل

در مان

در هر سه مرحله ريده ايم

Thursday, December 30, 2004




امروز دیگر مهم نیس باد از چه سمتی می وزد

جاده ها به کجا میروند

وچه کسی فانوسک ها را در مسیر روشن و خاموش می کند.

به راهنمایی در ختان نیز گوش نخواهم داد

تنها می خواهم چراغ های قرمز را رد کنم وبه چراغ های سبز دهن کجی کنم.

هر جا که می شود رفت یا دور خود چرخید

چه فرقی می کند؟

اصلا امروز من یک متغیر تصادفی هستم

چه کسی جرات دارد که پیشبینی کند کی ،کجا، چرا پیاده می شوم

و میخندم به تمام مسیری که پیمودم

ویک نخ سیگار دود میکنم

و میگذارم که کبودی لب هایم امضایش کند.

بعد دوباره جاده ها از خواب می پرند

دوباره کابوس تونل ها،وقتی فریاد من میپیچد و میپچد و می پیچد

دوباره هتک حرمت مسیر های بکر

دوباره بوی گرد و خاک

Thursday, December 23, 2004

این روز ها نه با من بگردید

نه چیزی بشنوید

این روز ها جنگلهایم زیادی بیابان شده است.

Wednesday, December 22, 2004

چه لذتی دارد تکیه زدن

با اینکه عاقبت تمام تکیه گاه ها را هم چشیده باشی...

...

Saturday, December 18, 2004

لذت می برم از آدم هایی که از معتاد شدن به هر چیز می پر هیزند

از بوی خوش زن گرفته تا سیخ داغ و تل

از شمیم متعفن زندگی

تا بلعیدن هر چیز

....