Sunday, April 22, 2007

نوعی موسیقی هست
که مثل مسابقه می مونه

اینگار همش میگه
منو بی خیال
نظر خودت چیه

هی توپ رو می ندازه تو زمین تو
ازت حرف می کشه
استهلاک مغزت رو حس می کنی

و گاها منتظره که یه لحظه گند بزنی یا کم بیاری
تا دهنت رو سرویس کنه .

اوه
هیجان انگیزه .

گاهی هم خب غم انگیز میشه .

Friday, April 20, 2007

به استناد چشمانت
زیر دروازه های اخم

لابد حکم فراموشی است .

***

این لکه های بهار را میبینی
که بر برگ های تقویم ماسیده س

لحظاتی هستند
که از ته دل به آن ها خواهی خندید

مردی از راه خواهد آمد
و این ملکه سیاه را

که با هیجان و نفرت
دست به دست می چرخد
با تمام قلب
به چنگ می آورد ،

روزی باد
به نامه هایت پاسخ خواهد داد

و لب و لبخند
عاشقانه به هم می رسند

بهار با افسانه اش آشتی خواهد کرد

و خدا به همان مهربانی خواهد بود
که آدم ها در کتاب ها نوشته اند .

فعلا باید
استراحت کنی

استراحت .
چشم ها را بگشای
لحظه ارگاسم نزدیک است .

Thursday, April 19, 2007

Monday, April 9, 2007



































DAVID DARLING






تو
یک سبد
سیب

من
یک دالان
سایه


یک قالب
یخ
که از پس این لیوان ویسکی برنمی اید.


یک بلیط
سفر
که برای دونفر جا ندارد .

Saturday, April 7, 2007

اینم یه زنگ تفریح دیگه
گیج نشین اینجا رو کلیک کنین
همان قصه تکراری
انگشتانم سیگار را نگه داشته اند
آغوشم امتداد مسیر را
من از زیر تمام کتاب های آسمانی و نردبان ها رد شده ام

تق
صدای تولد
ده رحم

بی خوابی برنده بود یا بی حوصلگی
ساعت ها پیشی می گیرند یا درد

آقای دکتر
من حساب همه ورق های رفته را دارم
اشعارم بی ارزش شده
که این چنین پاک می بازمشان
خودم را برای کدام قمار این چنین لخت و آماده می کنم .
خود نیز نمی دانم











ضعیف شده ام و عصبی
باید به فکر خودم باشم
به خودم برسم
هوم؟

به اندازه ماتحت مادر بزرگ جندت جاداری تو لاینت
چرا بوق می زنی کس مغز

و خفه شد
دخترک سوار پرادو بود یا موسو

در اینه هم چهره تحقیر زده اش را نگاه نمی کنی

من داد می زنم
با آدم های چیپی مثل من دهن به دهن نباید شد
چون بعد باید در صندلی فرو رفت و از آینه های قیافه های بزرگ راه را دید
هان؟

موسو بود

چقدر به موسیو بند می کردیم
چقدر مسخره اش می کردیم بدبخت را
چقدر سر کارش گذاشتم

فقط به شخصه جهت یک تفریح خصوصی یه کتاب 700 صفحه ای با فونت ریز
به گایش دادم

آدم جدید و نزدیک می خواهم برای fun
نه بابا

این که آدم هیچ گهی نشود
هیج
اما اینکه در همان مسیری که
تاثیر کلمه کثافت و ابلهانه ای به نام جبر بوده
هلت داده اند
و تو فقط کمی گاز و گوز کرده ای
تا زودتر به مقصد برسی
در همین حد
خیلی مسخره و رو اعصاب است


به این اُب نوشت ها چه می گویند
حدیث نفس

اوم
تقصیر بعضی ازین دارو های رکتال است
هه


خدا من را سال میلاد مسیح
می خواست به پیامبری برگزیند
ولی من تحمل درد ندارم

الان هم که به این توده سفید موشکی که استعمالش را تا حد ممکن عقب می اندازم نگاه می کنم
یک طوریم می شود
یاد آن انتخاب ابلهانه می افتم

میبینی
این دختر ها هم تک به تک یا به مسیح تعلق دارند یا غریبه ها

اما عیسی شاهد است
همین طور امام هوشنگ صادق

که من روحم را به شیطان نفروختم
روحم را پرت کردم
تف کردم در صورتش

با اینکه در قاموس من جنده پولی و مرامی هردو جنده اند
ولی الان ناراحت پول نگرفته نیستم

نگران
لیوان خالی ام
با این گلوی خشک این یکی را چطور ببلعم .

راستی من به شما نگفتم که با شیاطین سکس داشته ام؟
آهان نگفته ام
چه خوب شد که نگفتم
چون آشکار می شد که من دارم کس پرت می گویم
تازه شانس آوردید که حوصله نوشتن 700 صفحه با فونت ریز ندارم .


من بروم سراغ شیاطین و غیره .

تق
اوعوووعم

Friday, April 6, 2007



با صدایی از خواب می پرم
شاید روزی .

دریچه ، فرصتی ست
کوچک و تصادفی
اگر باشد
در گوشه ای ازین اتاق شیشه ای غوطه ور

من بار ها برخوردم
بار ها بر خواهم خورد
به شش دیوارش
مبهوت تغییر زوایای رسیدن هشت گوشه اش
همچنان که من در راهم

باز هم می خوانی
باز هم آشپزی می کنی با ان پیش بند بلند
در رویا های شسته رفته !

اوه کدبانوی عزیز
دنیا مزه تمبر می دهد
اگر پشتش را چشیده باشی
سفید است و شیرین

و تلخ
و تلخ تر از همه تصور روزی ست که رویاهایت نیز
نامه ها را نگشایند

هنوز دستان تو میوه ها را می چیند
در ظرف های بلور
هنوز لبخند تو قاب شده
بر فراز دست ظریفی که گوشت تکه تکه می کند
با آن چاقوی بلند با آن دسته قهوه ای رنگش

اما خورشید تلخ شده
چیزی شبیه این روز ها شاید
با این خیابان های مملو از صندوق های زرد رنگ در گوشه و کنار .

اوم
همین

Saturday, March 31, 2007



POSTHUMAN link

She's got eyes like zapruder
And a mouth like heroin
She wants me to be
Perfect like kennedy
This isn't god, this isn't god
God is just a statistic,
God is just a statistic
Say,
"Show me the dead stars,
All of them sing."
This is a riot
Religious and clean

God is a number you cannot count to
You are posthuman and hardwired

She's pilgrim and pagan
Softworn and so-cial
In all of her dreams
She's a saint like jackie-o

This isn't god, this isn't god
God is just a statistic,
God is just a statistic
Say,
"Show me the dead stars,
All of them sing."
This is a riot
Religious and clean

Coma white:
"All that glitters is cold, all that glitters is cold"


Marilyn Manson

ICU

Sunday, March 4, 2007

سلام پدر

نامه

Monday, February 26, 2007

به وسایل نقلیه عمومی :

سلام به صف های طولانی
این یک وصیت نامه نیس
تنها یک مکالمه یک طرفه است

من قدم میزنم مسیر های محدود به خستگی
حول اتاق بهم ریخته ام را
هوا بد نیس
حال و هوا هم معمولیس.
هنوز نبریده ام.
سلام من را
به دست های آویزان به میله های همیشه افقی
به چشم های دوخته شده به شیشه های گاها بخار گرفته
برسانید.


***

به ساختمان های سیمانی :

اری هنوز هم کنجکاویم می اید
که گرما چطور در
اتاق های خانه هایتان پخش می شود.


***

کافی شاپ ها :

همش تقصیر شماست
بعد می گویند چرا آدم خالی پسند میشود.
و شیفته خفگی نسل بشر.


***

رفیق شفیق :

کدوم ور جمهوری ؟
جایت خالیس .
اینجا آدمها که حرف میزنند
دلم برایت تنگ میشود .
این چت کردن ها هم که نمی گذارد دل آدم درست و حسابی برای یک نفر تنگ شود .
تنگ هم تنگ های قدیم !


***

پدربزرگ مرحوم :

سلام
همانطور که حدس میزدی و از نگاهت می شد فهمید:
- بر عکس تمام اعضای خانواده که دائما در حال تشویق نابغه قرن بودند -

هیچ پخی نشدم .

خیلی وقت است دکتر بازی نمی کنیم و لازم نیس با روشن کردن رادیو اعلام بیداری کنی
همسر سگصفتت هم هنوز زنده است و نمی دانم چرا نمیمیرد.
تمام بچه های فامیل هم بزرگ شده انذ و رفته اند دنبال زندگی خودشان
به طور کلی مردنت فقط یه فایده داشت و آن به گا رفتن
فامیل و رفت و آمد ها بود.

شب اخر که کنارت بودم
حدئقل نصف کمپوت های آناناست را خوردم .
خیلی زیاد بود وتمام نمی شد
با خودم گفتم هر شب بییام جهت مراقبت و نشان دادن عدم وجوذ حس خانواده گریزی
بیمارستان
ولی وقتی مجبور شدم تو را به دستشویی ببرم .
گفتم هیچ وقت برای هیچ کس نخواهم ماند .
که فردا شبش مردی

اوم
فکر نکن احساس می کنم بی نقطه ضعف بودی
یادت هست بعد از نماز می گفتی

اللاه رحم الین سن ، اللاه

حس می کردم چیزی بین شک و ترس و بی اعتقادی
در صدایت میلرزد.

ولی دوستت داشتم .


***

برای دختره :

الان 3 ساعتی هست که این آهنگ سه دقیقه ای را گوش می کنم
دوست داشتم باهم گوش می دادیم
-مثلا که خوشت می آید
طبق روال عاددی برنامه
من هم به روی خودم نمی آورم ...
تازه به سلیقه ات افتخار می کنم .
-
در ضمن من چون پسرم حق دارم اما
اووون دندان گوشه سمت راست(از طرف خودت)
را بیشتر مسواک بزن .


***

دیگران :
شما هم به این آهنگ گوش کنید :








The Gloaming link

RADIOHEAD
برای من همه چیز کوتاه است .
وقت زیادی ندارم .
پس شما هم وقت زیادی ندارید .

***

می دانی رفیق
ارتباط این روز ها شده چشم
حالا کمی هم نشیمن و نشیمن گاه کشش بدهند .

***

خب
گاهی فاصله بین ایستگاه ها
ط و و و ل ا ن ی



.
.
.

Friday, February 23, 2007

این قضیه جدی ست .
هیچوقت برای دوستانش کم نگذاشت .
مثل آن بار که علیرضا به او گفته بود :
"تو خود رفاقتی،رفاقت یعنی از جون مایه گذاشتن واسه رفیق ."
یا اینکه به زید یا خواهر رفقا هیچ وقت نظر نداشته
حتی آن دفعه که با مونا مست بودند در خانه
به خاطر مراد برادر مونا و جعفر که ان موقع خیلی خاطر مونا را می خواس
- بیچاره مونا-
هیچ کاری نکرده بود .
کمی موقع رقصیدن ، خیلی کم البته ، مالیده بود .
آنهم مست بودند دیگر .
البته ممکن است گاهی فکرش برود طرف بعضی چیزها
ولی دستش که نمی رود.
چقدر هم از رژیم آخوندی به قول خودش متنفر است .
و یک بار هم با یکی از اساتید دانشگاه بحثش شد و نزدیک بود که
آن درس را بیفتد که بخیر گذشت .
به قول حمید اگر پشم متبرک زیربغل را تند تند کوتاه کند
دیگر یک انسان کامل است .



***




Natural Joe link

PRIMUS

Wednesday, February 21, 2007

خب یه زنگ تفریح داشته باشین اینجا
حالا کون همش رو نداشتین کارتونش را دانلود کنید.

***

خب زنگ تفریح تموم شد .
دز عوض یه فیلم دیدم وسط تمام فیلم های زنگ تفریح این روز ها
که به شدت خوشم اومد .
اونم اینهاش

Sunday, February 18, 2007

فرخنده باد
پرتاب به سوی خیابان های ناخواسته
مملو از هجوم روزمرگی ها
سرطان کیف
پیاده رو های سیگار

***

خواب و مرگ مثل همند یک طورایی .
ولی تو را فقط مثل خواب دوست دارم .

Maybe Tomorrow

Wednesday, February 14, 2007




Link

I've been down and Im wondering why
These little black clouds keep walking around with me, with me
Waste time and Id rather be high
Think Ill walk me outside and buy a rainbow smile but be free, be all free
So maybe tomorrow Ill find my way home
So maybe tomorrow Ill find my way home

I look around at a beautifiul life
I been the upper side of down; been the inside of out but we breathe, we breathe

I wanna a breeze and an open mind
I wanna swim in the ocean, wanna take my time for me, its all free

So maybe tomorrow Ill find my way home
So maybe tomorrow Ill find my way home

So maybe tomorrow Ill find my way home
So maybe tomorrow Ill find my way home...



STEREOPHONICS

Tuesday, February 13, 2007

من

همان غریبه ام که سایه اش در فاصله لبه تخت تا دیوار خم شده .
آن دستی که هرچیز سیاه سفیدی دستش باشد یا نباشد ،
سایه اش در آن میان گم شده است .

تمام تصویر از چراغ قوه ای که تاریکی می پاشد .
تمام آن چیزی که پنهان شده است .

Monday, February 12, 2007

هر کس گوشه ای را می نوازد
این سمفونی درهم برهم
بدون این نگاه بی خیال و کمی غمگین
- که باقی مانده چیپس ها را با زمان اتمام کنسرت
مقایسه می کند ، -
اصلا هارمونی ندارد .

Come Away with Me (Pt II)




I've Got To See You Again link

Painter Song link

One Flight Down link

Nightingale link

The Long Day Is Over link

The Nearness Of You link

lyrics


NORAH JONES

Come Away with Me (Pt I)

Sunday, February 11, 2007




Don't Know Why link

Seven Years link

Cold Cold Heart link

Feelin' The Same Way link

Come Away With Me link

Shoot The Moon link

Turn Me On link

Lonestar link

lyrics



NORAH JONES

Saturday, February 10, 2007

فرض کنیم یک شب و تنها یک شب
شما به علت سردرد و تعطیلی فردا
تصمیم می گیرید کمی به موقع تر بخوابید
یعنی به جای اینکه ساعت 8 صبح وارد تخت شوید ساعت 5 پتو را روی سر خود بکشید .

ساعت هشت ونیم است
در ضمن موبایل لعنتی شما یک ریمایندر کوفتی داشته باشد
و اینقدر در گوشه اتاق وز وز کند تا شما
در مرز خواب و بیداری و توهم و گشنگی
تصمیم می گیرید خفه اش کنید .

یعنی چه کسی است .

یک اس ام اس است .
به ساعت 6:10
شماره اش هم که در فون بوک نیس .

: "عزیزم اون آهنگ یونایتد!!! روی موبایلت خیلی قشنگ بود . خیلی


(اسم باحالم!)!!"

بعد از نیم ساعت که بقایای بادام ها و چیپس و مزخرفات دیگر دیشب را تمام کرده ای
و 3 دور آهنگ های موبایلت زیر رو شده است
متوجه می شوی احتمالا منظورش آهنگ آن اینتندد (unintended) است .
آخی موش تو کست جارو به دمش ببنده.
و البته ...هنوز نفهمی که این سمیه خانوم دقیقا کدام جنده است ، ...

به خداوند خواب آلود این اتاق قسم هنوز چشم هایم قرمز است

وخلاصه بعد از نیم ساعت مرور رفقا و رفقای رفقا و رفقای رفقای رفقا
حدس بزنی تازه حدس بزنی
چه بشکه ای برایت اس ام اس زده سر صبحی
نئشه بوده دیگر خارکسده .

بعد ازینکه آهنگ نامبرده را پاک می کنی و از پخش کردن شماره البته تالیایش در چت روم ها به عنوان جنده پولی
به خاطر گه روی رفقای رفقا صرف نظر میکنی :

آقا من حق دارم الان نیم ساعت به این دختره (آزاد راه ِ البته) فحش خار و مادر بدم دیگه
کس گشاد گاو میشه گوساله درختی
فکر کردی خیلی cool ی ؟؟!!
مادر قحبه عمه 6 سوراخ
سر صبح ساعت شیش و نیم وقت اس ام اس زدنه
سوراخ کون خیلی باحالی با این آشنایی دادن رویاییت .
ای دستم برسه
تخم سگِ حیف کیر
ننت رو می گام.
قمار باز تا جوان است باید ریسک کند .

Friday, February 9, 2007

آخی

دروغ گویان جدید
حیف واژه دروغ گو

خالی بندان کوچکولو
که از دروغ هایشان می ترسند
از دروغ گو بودن وحشت دارند
و مجبورند چقدر سخت و تابلو در اوج صداقت خالی ببند .

اوف

Thursday, February 8, 2007

خب

در باره در گیری های اخیر بلاگستان :

واقعا کس ننتون

کاری کردید که آدم وقتی بلاگ می نویسه احساس کنه داره یه کاری تو مایه های
شرکت تو مسابقه تلفنی انجام میده!

در عین اینکه ازین کار این گوساله میلانی حالم بهم خورد
ازطرفی خوشم اومد ...
مثل یه جور ترکیدن یه بادکنک پر شده از ان میمونه

امیدوارم هرچه سریعتر نسلتون از زمین برداشته شه ...
اون شوکای کوفتی و مکان های مشابه هرچه سریعتر خراب شه رو صاحبان و شیاف کنندگانش و امثالهم .

تمام نامبردگان در متن اعم ار نویسنده مخاطب گوینده خایمال خلبان گلی ، گوگوولی ،امید بلا ، گاو چوچول طلا و غیره همگی تشریف ببرن زیر گل (کونده های احتمالا از قلم افتاده اونقد بیکار نیستم) .


الـــــهی آمین

----------
گه نوشت :
یه قسمتی البته داشت که طرف میگه یه چیز خفن !!!
بعد یه قضیه عشقی ناموسی تعریف میکنه
به جرات میگم خیلی وق بود اینقد نخندیده بودم !!

Blurring The Edges

Wednesday, January 24, 2007

Meredith Brooks




Bitch

I hate the world today, your so good to me
I know but I can't change
Tried to tell you, but you look at me like
Maybe I'm an angel underneath
Innocent and sweet, yesterday I cried
You must have been relieved to see the softer side
I can understand how you can be confused, I don't envy you
I'm a little bit of everything all rolled into one
I'm a bitch, I'm a lover
I'm a child, I'm a mother
I'm a sinner, I'm a saint
I do not feel ashamed
I'm your hell, I'm your dream
I'm nothing in between
You know you wouldn't want it any other way
So take me as I am
This may mean you'll have to be a stronger man
Rest assured that when I start to make you nervous
And I'm going to extremes
Tomorrow I will change and today won't mean a thing
I'm a bitch, I'm a lover
I'm a child, I'm a mother
I'm a sinner, I'm a saint
I do not feel ashamed
I'm your hell, I'm your dream
I'm nothing in between
You know you wouldn't want it any other way
Just when you think you've got me figured out
The season is already changing
I think it's cool you do what you do
And don't try to save me
I'm a bitch, I'm a lover
I'm a child, I'm a mother
I'm a sinner, I'm a saint
I do not feel ashamed
I'm your hell, I'm your dream
I'm nothing in between
You know you wouldn't want it any other way
I'm a bitch, I'm a tease
I'm a goddess on my knees
When your hurt, when you suffer
I'm your angel undercover
I've been numb, I'm revived
Can't say I'm not alive
You know I wouldn't want it any other way







Shatter

Prick of the pin, no blood on me
I've been tested, total wasted and too deep
To the zone I retreat
What doesn't kill you makes you strong eventually
Blade to my skin, blurring the edge
Seven doves are waiting for me up ahead
I just breathe in, I just breathe out
I've taken every hairpin curve by now
I may crack but I'll never shatter
I may crack but it doesn't matter
I may crack but I'll never shatter
I may crack
Promise the world, dropped in a pool
Was it fun? Did you enjoy acting so cool?
Here's the thing, still have my head
I stumbled hard but I'm not sleeping in your bed
Saved by the son, no shame on me
Come out screaming, it's the only time we're free
I just breathe out, I just breathe in
I'd ride the wave until I come again
I may crack but I'll never shatter
I may crack but it doesn't matter
I may crack but I'll never shatter
I may crack but I'll never shatter
Cause I still have a secret
In the dark I keep it closed
I still have a secret no one knows
I may crack but I'll never shatter
Destiny wasted over and over
I may crack but it doesn't matter
In the darkness I won't shatter
Shake down just did in time
It's amazing that I still
I just breathe in, I just breathe out
I may crack but I'll never shatter
Cause I still have a secret
In the dark I keep it closed
I still have a secret no one knows
In the dark I keep it closed
I may crack but I'll never shatter
I may crack but I'll never shatter
I may crack but I'll never shatter
I may crack





Pollyanne

Here we go again same old argument
You're calling me Miss Pollyanne
You see the world as cruel, and being mad is cool
You think that I don't give a damn
Ya don't have to shout to be heard
Who said dark is deep? You'd rather flip the bird
I'd rather show ya signs of peace
Love ain't a dying art as far as I can see
Oh, sentimental me
Fist up in the air, mine used to be up there
You only give yourself away
So paint your roses black and blue
Use the fuck word I can too
When I have nothing else to say
Ya don't have to shout to be heard
Who said dark is deep? You'd rather flip the bird
I'd rather show ya signs of peace
Love ain't a dying art as far as I can see
Oh, sentimental me
Sentimental me
Ya don't have to shout to be heard
Who said dark is deep? You'd rather flip the bird
I'd rather show ya signs of peace
Love ain't a dying art as far as I can see
Oh, sentimental me
Sentimental me, sentimental me
Here we go again, we may never change
So you can call me Pollyanne







What Would Happen

Electricity, eye to eye
Hey do I know you? I can't speak
Stripped my senses on the spot
I've never been defenseless
I can't even make sense of this
You speak and I don't hear a word
What would happen if we kissed?
Would your tongue slip past my lips?
Would you run away? Would you stay?
Or would I melt into you?
Mouth to mouth, lust to lust
Spontaneously combust
The room is spinning out of control
You act like you didn't notice, brushed my hand
Forbidden fruit, ring on my finger
Your such a moral moral man
Would you throw it away? A question
Will I pretend I'm innocent?
What would happen if we kissed?
Would your tongue slip past my lips?
Would you run away? Would you stay?
Or would I melt into you?
Mouth to mouth, lust to lust
Spontaneously combust
What would happen if we kissed?
I struggle with myself again
Quickly the walls are crumbling
Don't know if I can turn away
What would happen if we kissed?
Would your tongue slip past my lips?
Would you run away? Would you stay?
Or would I melt into you?
Mouth to mouth
Would your tongue slip past my lips?
Would you run away? Would you stay?
Or would I melt into you?
Mouth to mouth
If we kissed
If we kissed

Tuesday, January 23, 2007





The Planet Of New Orleans
Dire Straits

Standin' in the corner
Of toulouse and dauphine
Waitin' on marie-ondine
I'm tryin' to place a tune
Under a louisiana moonbeam
On the planet of New Orleans
In a bar they call the saturn
And in her eyes of green
And somethin' that she said in a dream
Inside of my suit I got my mojo root
And a true love figurine
For the planet of new orleans


New Orleans - the other planet
With other life upon it
And everythin' that's shakin' in between
If you should ever land upon it
You better know what's on it
The planet of New Orleans


Now I'm tryin' to find my way
Through the rain and the steam
I'm lookin' straight ahead through the screen
And then I heard her say
Somethin' in the limousine
'bout taking a ride across the planet of New Orleans


If she was an ace
And I was just a jack
And the cards were never seen
We could have been the king and the queen
But she took me back to her courtyard
Where magnolia perfume screams
Behind the gates and the granite
Of the planet of New Orleans



***






You And Your Friend
Dire Straits


will you and your friend come around
are you and your friend gonna get on down
will you and your friend come around
or are you and your friend gonna let me down

if you talk to one another
I'm a hungry man
let me know one way or the other
so I can make my plans

will you and your friend come around
are you and your friend gonna get on down
will you and your friend come around
or are you and your friend gonna let me down

I relive the situation
still see in in my mind
you got my imagination
working overtime

Thursday, January 18, 2007




Red Hot Chili Peppers
under the bridge

Sometimes I feel like
I don't have a partner
Sometimes I feel like
My only friend
Is the city I live inthe city of angels?
As lonely as I am, together we cry

I drive on the streets cuz
shes my companion
I walk through the hills cuz
She knows who I am
She sees my good deeds and
She kisses the wind and
I never worry
now that is a lie

I dont ever wanna feel
Like I did that day
Take me to the place I love
Take me all the way
I dont ever wanna feel
Like I did that day
Take me to the place I love
Take me all the way

Its hard to believe that
Theres nobody out there
Its hard to believe
That I'm all alone
At least I have heard her
The city she loves me
As lonely as I am, together we cry

I dont ever wanna feel
Like I did that day
Take me to the place I love
Take me all the way
I dont ever wanna feel
Like I did that day
Take me to the place I love
Take me all the way, yeah

wanna waste ur time?(save targets ass...)




اون ragdoll ِ بوس favorite خودمه با اجازه جناب ماین سویپر(به رکورد به صورت نامحسوس به تصویر کشیده شده نیز خیلی ناخودآگاه دقت کنید !)
اون یکیش رو هم ایشون معرفی کردند.



داستان بامداد بیست و چهارم آذر ماه

Wednesday, January 17, 2007



اگر ازمن بپرسید با آنکه نمیدانم اما جوابم مثبت است . ولی با تمام نادانی و لجاجتی که می توان در چشمان یک دختر شانزده ساله پیدا کرد قاطعانه گفت :نــه !!!
در کنار جدول بزرگراه نشسته بودیم انگار که از سرما مچاله شده باشیم و کامیون ها رد می شدند . کامیون ها بزرگ بودند ازسر پیچ که فاصله چندانی هم نداشت ناگهان با آن چراغ های بزرگ که مانند چشمان یک...کامیون ها مثل غول بودند . ما کنار هم بودیم ، تنها و آن سوی بزرگراه سطل آشغال بزرگ و زرد رنگی در نور ماشین ها خاموش و روشن می شد .
گفت نـه ! و بیخیال از سوال من دستانش را نشان داد و ادامه داد که دستانش را یکبار با دستان یک رفتگر مقایسه کرده و خیلی کوچک تر بوده . سپس دست هایش را به رفتگر نشان داده و وقتی او می خواسته دستهایش را بگیرد تا دم در خانه دویده است .
نمی دانم اما کهنگی خاصی در موهای مشکی اش بود آنهم برای دختری با این سن و سال کم، اصلا نمی فهمم در این تاریکی چهره را نمی توان تشخیص داد بعد من گیرداده ام که مو هایش کهنه است!!!( البته ماشین ها که رد می شدند گاها موهایش به خصوص آن چند تار مویی که روی صورتش ریخته بود با جلوه ای متفاوت می درخشیدند .)
می گفت : میدانستم که زمستان ها وقتی پدر ماشینش را در پارکینگ می گذاشته گربه سیاه سفیدشان ( گفت که گربه اسم نداشته و یک روز هم که خواسته برایش اسم بگذارد چیزی به ذهنش نرسیده.) میرفته و زیر ماشین دراز می کشیده . با یک هیجان خاصی هم کش آمدن و دراز کشیدن گربه ها را توضیح می داد. می گفت یک شب پدر حوالی ساعت 1 به خانه برگشت و با آنکه دیروقت بوده هوس می کند گربه را ببیند .می گفت هرچه تلاش کرده نتوانسته مقاومت کند و با هزار بدبختی آرام در را باز کرده و رفته پایین به سمت پارکینگ اما به آنجاکه رسیده دیده پسر همسایه ایستاده و دارد سیگار می کشد و با ناراحتی خیلی سریع برگشته . اینطور که می گفت خیلی اعصابش خورد شده بود و ادامه حرف هایش در هیاهوی چند کامیون گم شد ....و اینکه تقریبا بدترین خاطره کل عمرش !!! می باشد. من هم گفتم اوه !
که گفت نه ! یک دفعه رفنه بوده خانه خاله اش ...
اگر او از من می پرسید من می گفتم نه؟
نه من نه نمی گفتم اما خب زندگی آدم ها با آدم ها فرق می کند. چیز هایی که دیده اند یا شنیده اند . شاید من احساس می کنم چیزی را ازدست می دهم و او اینطور فکر نمی کند و شاید برایش مهم نیس نمی دانم .
می گفت با پسر خاله اش کنار پنجره سیگار می کشیده که دستشان می خورد به گلدان و گلدان می افتد پایین در کوچه .و همه برگشته بودند و به بالا نگاه می کردند که پسرخاله اش دستش را گرفته و او را از پشت پنجره دور کرده . در عین حال کمی سینه اش را خیلی ناشیانه دستمالی کرده بود.بعد هردو ساکت شده بودند و این سکوت یکجوری بوده که او احساس خیلی بدی کرده است ، خودش می گفت احساس خفگی .
و احساس می کرده هنوز هم آدمهای کوچه دارند سکوتشان را تماشا می کنند!
ماشین ها هنوز هم رد می شدند و من فکر می کردم که من هم یک روزی همین طور قاطعانه جواب سوال ها را می دادم . نفهمیدم که کی خمیازه و کش و قوس لب و لوچه به هنگام جواب دادن عادت شد.
گفت که چشم هایم را ببندم و خیلی سریع از بزرگ راه رد شوم . می گفت اگر خیلی تند بدویی بعید است با ماشین ها تصادف کنی .نزدیک پیچ بود و ماشین ها خیلی سریع با آن چراغ هاشان دیده می شدند و هنوز لحظه ای نگذشته از کنارت رد شده بودند . هنوز من و من می کردم که چشمانش را بست و ودوید سمت بزرگراه.
من با تمام بهت شاهد بودم که ظرف مدتی کوتاه به آن سوی بزرگ راه رسید و آن طرف پایش به جدول گیر کرد و به زمین خورد. آمدم به آن سمت بروم . ماشین ها و کامیون ها امان نمی دادند .یکی پس دیگری. وقتی به آن سمت رسیدم اثری از دختر نبود .
نگاهی به دست هایم کردم . چند تکه کاغذ مچاله روی زمین افتاده بود و در امتداد بزرگراه ، سطل اشغال های زرد رنگی که در عبور نور ماشین ها روشن و خاموش می شدند .






Skip divided
Thom yorke


I'm in a skip divided malfunction
I flap around and dive bomb
Frantically around your light
Enveloped in a sad distraction
I got your voice repeating endlessly
Could you guide me in?
Could you smother me?

I swoop around your head
But I never hit
I'm blinded by your daylight
Electric veins pass through me
I thought there was this big connection
I only got my name I only got the situation
I just need a number and location
Without appropriate papers or permissions
I'm known to bite in tight situations
And I head into your french windows
I thought there was a big connection
I only got my name I only got my situation
I just need my number and location

And my mum keeps telling me
Hey hey hey hey hey hey
The devil may
Hey hey hey hey hey hey
You are a fool [x2]
For sticking round [x2]
Yeah you are a fool [x2]
For sticking round [x2]
I tried every trick in the book
I tried to look and knew
Every trick in the book
But how come I look?

No more common dress or elliptical caress
Don't look into your eyes cause I'm desperately in love
In love
When you walk in the room everything disappears
When you walk in the room it's a terrible mess
When you walk in the room I start to melt
When you walk in the room I follow you round
Like a dog, I'm a dog, I'm a dog, I'm a lapdog
I'm your lapdog, yeah
I just got a number and location
I just need my number and location




Syd Barret
Word song

Stained, glaucous, glycerine, gold,goat, clover
Gold, local stocks, type, food, wild, national, lake, flag
Valve, gyroscope, sect
Heat, helium, lead, bare, state, invention, medieval
Refraction, faction, ultra-action
Hunter, interest, bullet, market..

Loads, liquids, neon, heater, jaws, jungle
Mains, signal, knives, kitchen
Ingot, lovely, mirror, mold
Mycenaean, moat, poppy, rubber
Radar, rags, sugar, teak
Silver, poke, tin, beetroot
Carrott, ebony, fruit, copper, silk..

Carpet, distant, pigmy, hid, pack
Timber, pudding, straw
Raindrops, spattering, ramps
Chameleon, prairie, pods, trigger
Museum, scales, square, ultra, out of map, vent
Volcano, vain, wreck, tactic
Tidal, arches, valley, hand
Inflect, impression, loom, last, molten
You gamma, meeting
Lighting, signal, island, coral-cold

[[....Rooftop in a thunderstorm row missing the point

With yellow, red and roomy food, and quivered
Crouching on a golden cushion
Undressed himself to disappear
Through an infinity of pleasure
And smiled to free the running me
With "am I my brother's keeper?"
His meek hand on devils gloves
Shaping running blood

The prohecy, to ricreate the truth
In visions of a seasonal mood
In truth, the only sight he saw
Lay hidden in the bathroom door
And spat on the rug
As high is high, so low is low
And that's the end of it. -
....]

Sunday, January 14, 2007









Boop Boop Be Do Yeah!

The sun sets across the ocean
I'm a thousand miles from anywhere
A pocketbook and my heart
Both just got stolen
And that sun act like she don't even care
Wind blows cold when you reach the top
It feels like someone's face is stuck to the bottom of my shoe
I got a plastic Jesus and a cordless telephone for every corner of my room
Everybody but you telling me what to do


Well I've been down so long
Oh it can't be longer still
And I've been down for so long
That the end must be drawing near


I looked to everybody but me
To answer my prayers
Til I saw an angel in the bathroom
Who said she saw no one worth saving anywhere
And the blind man on the corner said
"It's Simple, like flipping a coin
Don't matter what side it lands on
It's someone else's dime"


Well I've been down so long
Oh It can't be longer still
And I've been down so long
That the end must be drawing near


I take a trip
I catch a train
I catch a plane
Got a ticket in my hand
And then a fat man takes my money
And like cattle we all stand


We've been down so long
Oh it can't be longer still
We've been down so long
That the end must be
I know the end must be
Oh I know the end
Must be drawing near


Thursday, January 11, 2007

امشب را امر فرمودیم
طول بکشد که کشید
دیگر خسبمان می آید که می آید...

مشرف می گردیم به وادی کپپه ی مرگ.
تبلیغات جدید مبنی بر
گام های محال را بیخیال
زندگی در خیال را بچسب ...
و کوفت های مشابه را دیده اید...

پیف
اصولا مرز مشخصی ندارد
هیچ چیز

همان درخت هایی که پشت را می خاراند یا بوته هایی که در خنکای نسیم مهماندار عطر شاش توست .
تمام تپه هایی که من ریدم .

می فهمی که؟
شیوه نامه هایه من مخصوص خودم طراحی شده

دون بی کرووول
جان تو این حق مسلم ماس
چه کسی بیدار مانده با چشمانی اینچنین گستاخ
(و در ادامه)

...آخ آخ آخ

Sunday, January 7, 2007

خب واقعا هفته کثیفی رو پشت سر گذاشتم .
گفتم کف بزنید گوش نکردید دیگه!

Tuesday, December 19, 2006

اینروز ها واژه انگیزه از خود انگیزه ها نیز خنده دار تر شده


***


کاملا بی ربط با جمله قصار و کانسپچوال فوق،
بهش میگم تو چرا شرت نمی پوشی
میگه من به این کلمه اعتقاد ندارم
بعد خندم میگیره
میگه راستی می دونستی بریتنی هم اکثرا شرت نمی پوشه
دیگه می ترکیم .



***


چند وقتیه که مایه حسابی جوره ولی من پاک پاکم .
کسی نمی خواد واسه من دست بزنه .

الان سه هفته س .
اون عقبیا انتهای سالن ، پک های خالی .
مرسی سی سی سی


***

بخاطر اینکه کمل رو بهم بسته ای میده 1000 تومن
باید هر روز چند گلواژه ترکی رو دم دکه ش قرقره کنم .
چندش آوره بخدا .


***


آره دیگه ، اینا در واقه دغدغه های زندگی منه .
اگه یکی از دوستان اهل مطالعه به من بگه که این دغدغه رو درست نوشتم
یکی ازین دغدغه هام کم میشه .
(انچوچک واقع رو می دونم .)

Monday, December 18, 2006

اوپس

خاکستری ترین دنیا که نمی شود مشکی !

Sunday, December 17, 2006

کوچه های خالی
زیر پنجره های دسامبر
طلب تو می شود به عبارت 2 تا 365 روز دیگر
به گمان این تنها ماهیس که هیچ وقت ریست نمیشود .

Friday, December 1, 2006

get up old boy
its time to run away

Saturday, November 25, 2006

Friday, November 24, 2006

حالتی است
که ازین ضرب
تا آن ضرب
در کسری از ثانیه

شما چون توده ای با پوست بسته
ازین سمت به آن سمت آرام و
با سرعتی غیر قابل پیش بینی روان خواهی شد .

و تمام این جزییات
چنان دقیق ثبت و طبقه بندی می شوند ،
انگار هرکدام
ازین ضرب ها به اندازه سال ها فراخ بال ، طول می کشد .

پس بنواز امشب نوح را تا ناکجا
اوه کشتی ام را کجا پارک کردم ؟
آخی
اینت فیک از ودینگ کیک
گات سامثین ریر این مای آندرویر

***

برای شما چطور می گذرد
میدانید ؟

شاید روزی از روز ها خرمالوی سرد به عنوان
اصلی ترین دلیل بلاگیدن نشئه ها
شناخته شود ،

و مسیر
با چراغ های آبی کوتاه
به عنوان مکانیزه ترین سیستم دور کردن
احساسات بدردنخور.

Saturday, November 18, 2006

روزی ازین روزها
روز نجات خواهد بود ،
پیرزن های دعا بر و لب و پیرمرد های تسبیح به دست ،
چه فکر کرده اید ؟

مادر
پدر
دوستان
آشنایان
ناسزا کشیدگان بارگاه تحقیر
تشنگان معاد ،

شما که شهوت حقیقت و عدالت و انتقام و ازین دست نیکویی طلبی ها
چون آب دهان از لب و لوچه و زبانتان آویزان است .


من هم ناجی خود را دارم .
روزی ازین روزها
رودخانه ای می اید ،

آرام و بی طغیان ،
مرا سوار خواهد کرد ،
میبرد
از میان این پستی بلندی ها
در مسیر
تمام تصاویر را خواهم دید
بار ها و بارها

تمام دنیا را نشانم خواهد داد ،
مرا می برد به مرز روشن تکامل

آنجا که رویاها و نیاز ها
در قالب دنیا های کروی شکل
در حباب هایی زیبا بسته بندی می شوند و
از کرانه ساحل در حال پرواز به سمت این روز هایم هستند ،

و آب ها من را با ملایم ترین موج
روی شن ها می نشانند ،
برای لختی استراحت
در آسودگی .
من مانده ام و یک فال
که به آن اعتقادی ندارم .


***


ساز مخالف اسم شماست یا من ، بهر حال
من و این خیابان ها دیگر هم تیمی نیستیم .
امیالمان در یک جهت نیست .
خیلی وقت است با هیچ کس و هیچ چیز پرواز نکرده ام .



***


آنتنم جمع شده ،
فعلا ، فعالیت فقط از قسمت خودشنوایی بر می آد
ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد.

Friday, November 17, 2006

+++++

Thursday, November 16, 2006

هی من پسری هستم با پانزده سال سن حدودا
در ابتدای جاده
در حال انتخابی ابلهانه .


***


تخت خواب من
چه جای دلگیریس .


***

یادم باشد که چهارشنبه روز شانس من است ،
دو پیش آمد مستقل
1/29 * 1/100000 = :D



***

این جدید ترین تصنیف منه

"مور آی گیو
مور آی گرو "
تازه آخر آهنگ هم با صدای نازک...

"جووووووووون توُ ُ ُ ُ"


***

می خواستی یه چیزی بگی و یادت رفت
و این از یادرفتگی خیلی مهم تر از اون چیزه ،
مگه نه ،
(چشمک)

Wednesday, November 15, 2006

وقتی نیس
عجله کن ،
ناتاشا دارن دروازه ها رو می بندن

پ ن :
ناتاشا تنها کسیه که میتونه کاپیتان یک چشم رو با یه روش
چند بار گول بزنه
من از رویای مزارع خشخاش می آیم .
آنجا که در یک چشم بهم زدن از افق مکعب های تاریک و روشن شهر فاصله می گیری ،
و به هنگام طلوع به سرزمینی می رسی ،
که خورشیدش هیچگاه بیدار نمی کند .

Tuesday, November 7, 2006

شده ام
نه .
چطور بگم .
؟

اینطور شدم .
معلوم نیس .
؟؟

اوم .
بهش میگن تنهایی یا افسردگی معمولا .

ولی اینها ساده انگاری در مجموع ،
اگه بخوام اینقدر کوتاه بگم :

اینروز ها

گاهی قرص های ضد کچلیم فراموش میشه .
مامان ازین مدل جدید ریشام خوشش اومده .
من حرف های با مزه زیادی بلدم .
نیگا چطور ریسه میرن .

باید ویندوز عوض کنم .


کاش میشد خوابید
اینقذ دلم می خواد بخوابم .
راحت و بخیال
بدون فکر به فردا


احتیاج دارم که از صحنه خارج شم .

برم بخوابم .
هه هه



من هیچیم نیس
من خوبم
من راحتم
من هیج وقت گریه نمی کنم .
من هیچ وق دروغ نمی گم .

چقدر تخمه شکستیم
اوه نصفش ریخته یر میز

من اتاقم کثیف شده .
من دارم کسشر می گم .

من بالش می خوام
من عینکیم

من نفرین شدم .
اون دختره عوضی رفته پیش این دعا نویسا منو نفرین کنن .
من نظر کرده امام هوشنگ صادقم.

من همیشه تاخیر دارم.

بیخیال بابا برم بخوابم پابلیش کنم یا که نه؟


دلم میخواد.

Saturday, November 4, 2006


من دقیقا همین مطلب رو در نظر دارم .
تو به فکــــــر کردن ادامه بده .

Tuesday, October 31, 2006

گاهی حس می کنی به هیچ کس هم که مربوط نباشد به خودت که مربوط است .

***

یک عمر سرفه کرده ام .
اوه .

***

من را
پرواز بده

تا میهمانی پاییز
پشت تپه های مه گرفته
بر شاخه های تک درخت پیر
خانه محقر گنجشک های امسال
سقف بارانی و دیوار های در حال سقوطش

آنجا که جوجه ها برای آخر پاییز آماده نشمرده شدن می شوند .

گنجشک های امسال با آن هدیه هایشان برای من طماع

Monday, October 30, 2006

احساس می کنم از یک مجادله برگشتم .
شاید دعوا هم کرده ام .
من نه
تصویر متعلق به دختریس با مو های کوتاه و کت مشکی
در حالی که دستش احتمالا زخمی شده (پانسمان بسیار کوچک و سفید رنگ)
درحالی که دستهایش را در هم گرفته
و به انها نگاه می کند .
نگاهش ؟(شرمنده)
فکوس روی در نیمه باز انتهای راه رو است .


***

فارغ از اینها
خستگی دارم..انگار با کسی حرفم شده باشد
و مسئله تمام شده باشد .
- شما هم با من موافقین ؟
- در چه زمینه ای؟
- اومدی که نسازیا .
احساس تقصیر من نبود بهم دست داده .
حالا چی شده ...گهش در می آد .

(پیرمرد چانه به عصا و خنده به لب: صبــــر)

Sunday, October 29, 2006

این فیلم چه کسی امیر را کشت رو ببینین !
توصیه قبلیم بر میگرده به چهارشنبه سوری!!

البته یک سوم آخرش مسخرس!
آخی کارگردان نتونس جلو خودش رو نیگر داره و تکونش نده .
دنیا رو میگم.
یکی از بیماری های رایج روانی در بین نسل جوان بیماری موسوم به نا پشمینگی هستش .
وقتی می بینه طرف به پشمش هم حسابش نمی کنه .
بجای اینکه توجه کنه درین صورت با توجه به اصل سلامت روانی
نباید طرف رو به تخمش بگیره (حالا با اینکه هیچ پخی نیستین)
احساس خود تخریب پنداری ورش می داره
و نیاز به زنبارگی و نابودگرکارگی و عکسالعمل های تخمانیک وجودش رو فرا می گیره .

بابا آروم بابا
گاتی سان هاااااا
په نیه بوجور؟؟؟؟ پییییی!!

یک کم اعتماد به نفس داشته باش!
سرزده ترین احساساتم
آنهایی هستند که بعد از حلول تنهایی تو ظهور می کنند .

پ ن :
تو در اینجا طنابیس تاب برداشته در قسمت میانی که از
لباس های تنفر و عشق گرفته تا
شلوارک های شخصی و رکابی های سکسی و شرت های خصوصی بنده
بعد از شستشو
بر روی آن خشک می شوند .
تا و قتی که خشک شوند نقطهع
بابا سلام خدمت تمامی هموطنان ستیل الایو
ما هم سو سو

***

آقا یکی از رفقا خیلی واسه ما کسکشی کرده
دستش طلا
اما من نشد
چند تا خانوم مامان
بدون اینکه خودشون رو به من نشون بدن(واسه اینکه ریا نشه !) برن یه حالی بهش بدن

***

واقعیتش اینه که من امروز صبح با این پلیور جدیدم کلی توهم خوشتیپی زدیم
الان هم با این مماخ قدیمی توهم سرماخوردگی
خلاصه بپا دسمالی نشی !
چیز خوبی از آب در نمی آد .

***

اصلا وقتی سرما می خورم هم آب مماخم می آد هم بلاگ نویسیم .

Friday, October 27, 2006

شما جای من بگویید
من سر تکان می دهم .

Tuesday, October 24, 2006

کم کم من من نت نت تا تا ال ال
لب لب بی بی

من هرجابخوام وایمیسم
این تصویر ها
در کلمات نمی گنجند و دست بردار نیستند .
کویر و تاریکیش
تشنه باران

و آتش و هیزم ها و مرد کز کرده و
پیچیده لای پتو
تنها و تنها و تا بیابان کار می کند انزوا

ناگاه بلند می شود و میرقصد
شادمانه تر ازین نمی شود .
واقعا زیباست
این حرکاتش ، دستش که بالا می آید و سرش که به این سمت خم میشود با پلک های بسته
این تصویرش محو نمی شود .

اوه.

Thursday, October 19, 2006

پشه های ساعت چهار
باد کرده اند

وقتی خونش پخش میشود روی دستم .
وقتی خونم پخش می شود روی دستم .


***

پروفسر هربار که گچ بر می داشت دستش می لرزید .
پنجاه سالی به خوش شانسی گذشت .
تا اینکه معادله احتمال درست بودن معادله ای که از چینش احتمالی اعداد و پارامترها و عملگر های ریاضی و ..
.
شده حکایت تو خواهر ...
خیلی به خودتو استعدادات و این کلمات بی ربط فکر نکن .
ننه کلثوم هم حالش خوب میشه انشاالله .
گاهی
گناه دقیقا اون چیزیه که بهش نیاز داری
اون وقت اگه به هیچ مرز و محدودیتی اعتقاد نداشته باشی ،
کارت سخت میشه .
ذقیقا سه هفته پیش
از کنار چند دختر رد شدم .
که یکیشون گفت که اگه دوستش داشت نمی رفت عروسیش
و بقیشون یه سری چیزای دیگه گفتن و
بحثشون ادامه داشت.
اوه ... به اینطوریم نیگا نکنین
توی این سینه سیاه من یه قلب قرمز هست ،
که توش یه یه اتاق ساده و آروم
که تو اتاق یه میز چوبی روی چهار پایه اش ایستاده
که روش یه رادیوی کلاسیک داره آهنگ Green Sleeves رو پخش میکنه
که کنارش یه فنجون قهوه یاد نل و اون کفش های فراموش نشدنیش و اون روزهای یکنواختمون می افته ،
و کم کم سرد میشه .
همین که میام چیزی بنویسم
حس می کنم یه پیر مردی که چونه اش رو روی دستاش
به دسته عصاش تکیه داده با اشاره چشماش میگه برو سر اصل مطلب
هنوز دوخط ننوشتم میگه
بسه ، ریدی تو اصل مطلب ،



***


وقتی چیزی کمی خراب میشه
میای درستش کنی ،
هی بیشتر می گاییش .
هی بیشتر ور میری ، هی داغونتر میشه ،
کلافه هم میشه آدم همچین .


***


یکی دو هفته ای میشود مشروب اساسی نخوردم ،
ودکا می خواهم .
هوس نیس .
ودکا هوس نیس .
ودکا ویسکی نیس .
ودکا عرق و شراب هم نیس .

ودکا ، ودکاست .


***


بعضی از چیز ها نیاز های کلیدی ست .
مثل کلید تلوزیون
مثل کلبد چراغ
مثل چیز های اینطوری دیگر .
حالا همه با هم ....آخ فوراور یانگ....فور ..ا ..ها هه ها ها هی ها ههی ها یا هاهاهاها نگ

Wednesday, October 18, 2006

من بیدارم ،
چین های عجیبی بر پیکر تاریکی افتادس.

انگشت هایم ،
چشم هایم ،

نه .

Tuesday, October 17, 2006

می بینم که همه تحقیر های نشخوار شده بالا می آورد .
باشد که قانون عدم لزوم بقایش را بیا موزید ،
و تا قیامت سر بر سجاده توالت
اور بزنید ،

اصلا از قدیم گفته اند بهترین جا برای فکر کردن دستشوییس .
قدیمی ها هم خب مثل شما جاکش بوده اند دیگر.

Wednesday, October 11, 2006

سلام
یاد گرفتن بازی پقدر طول می کشد .
برنده بازنده ندارد که هیچ
مقصر و ...

ندارد دیگر

خدا حافظ .


***

دیشب هم راستی کیف پولم همراهم نبود ،
عجیب احساسا تنهایی کردم .

Sunday, October 8, 2006

باید دور بریزم .
باید آزاد کنم .

این بار مسیر رگ ها آزاد به نظر می رسد
و هیچ گرهی درین بین به چشم نمی خورد .
این یعنی آزاد راه
یعنی عدم کاهش سرعت یا توقف
می دونی اینا رو هم یعنی .

بهت بدهکارم .
بهت پس میدم
یه سری خورده حساب مونده که باید تو صورتت بپاشم.

هنوز پارت من مونده ،
پارت تو هم همینطور .

لتس پلی .
اصلا می خوام مرده شور هرچی بهم نریختگی ببرن .
واللا


***

چون من مرده آن یک جفت کفش زنانه ام
که مرتب کنار هم زیر یک سطل آشغال بزرگ پارک شده بود.

(این عکس های عرفانی را که وای وای سوژه اصلی گم شده است را دیده اید ! بسه حالا عکس های مورد علاقه من راببینید .)


***

تو جدا فکر می کنی تمام شب رو وقت داریم .
تو جدا فکر می کنی تمام شب رو وقت دارم .


***

از آنجا که امروز در آستانه 3 هفته مانده به نوامبر و بارانش
امر هلول لبخند اغواگر نوزاد نا مشروعی دیگر
در یکی از چاک های این ذهن بی در و پیکر
مسجل گشته .
لذا خوش باشیم دوران جدید را
در پرتو توهم بزرگ .

Friday, September 29, 2006

چرا همیشه از حاشیه های ریش ریشم اندوه می چکد؟

***

من پسورد هایم را گاها گم می کنم .
و پس ورد های دیگری پیدا می کنم.
اینطوری بهتر نیس .
پث ورد .
من اصلا پث پرستم.
حالا بی خیال این حرف ها
آخرش به خودم می آیم می بینم حرف هایم یادم رفته .


***

مثل این



***

شما را دعوت می کنم به مطالعه این وبلاگ .
از اول .
کاش ازین نقاشی مسخره ها هم داش کنارش.

Thursday, August 10, 2006

انکار

Thursday, August 3, 2006

کی بود گفت نفرین فراعنه
Can be so deadly?
نچ خوشگلِ درخت نارگیل

فقط so sexy
همین .

***

و حالا این یعنی چی؟
واسه من یعنی حیف اون دقایقی کی می شد هر کاری کرد جز دست به کیبورد بردن .
یعنی اینقدر ملت احمقن که اینقدر این مسائل جدی شدن .
چقدر باید کشف بزرگی باشه کشف سیم آخر در عصر ارتباطات هان ؟
و چقدر هم تاثیرگذار و احیانا تعیین کننده است
یه وقت یه حرف اونقدر مسخرس که خب آدم مثلا یاد زیارت عاشورا می افته
یه وقت از سر یه عمق وحشتناک از ان و گه و تلنبار شده تو ذهن ناشی میشی نه نادانی صرف .
اصلا همش تقصیر این عصر ارتباطات و بلاگ رولینگه بخدا !
شیت !


***

نمی نویسمت هیاهوی در پشتی سینما
هَه هَه
کـــــــــــــیر !

Friday, July 28, 2006

بگو یه دختر با قیافه ان
آخه گوزاله تو رو چه به زندگی اروتیک
گاییدن ملت ما رو با اداهاشون


***

خب خب خب
بسه دیگه اینجا محور موهومی ها
همه چی باید در یک کیر تک خایه گیریده زیره رادیخال ضلب بشه
مثه سکه
مثه کسه ننت

گاهی این کس ننت رو همچین شهوتی میگ خودم هم یجوریم میشه


***

حالا با تو ام
رفیق شفیق
بیا و بی خیال شو همه چیز رو جدی نگیر
من موندم آدمایی مثل منو تو که اینقدر بالا پایین دیدن چطوری می تونن اینقدر جدی بگیرن
آویزون میشی به دیوارای ذهنت که چی
رو شون خراش بندازی
بپری اونور سراغ دیوار بعدی
همه مسائل رو که من و تو نباید حل کنیم .
ما باید از تمام فرصتامون و از تمام این دالان تو در تو استفاده کنیم بابا .
تازه اولشه .

امضا : سفت زن مادر سازمان بهینه سازی مصرف سوخت .


***

می بینم که همه خمارین .
جست لایک می .

Monday, July 17, 2006

چه حالی میده شب تا صبح
بخوری و بنوشی و بکشی و...
ببری و ببازی و
قلیون و
فیلم فارسی .

ولی جدا می گم .
حدئقل واسه شب معرکه ای مثل دیشب .
هیچی به اندازه خوندن بانک رو 18 و ظهور منجی عالم بشریت
بی بی حال نمیده .

Friday, July 14, 2006

من می توانم از هر جمله خط خورده
یک نقاشی در بیاورم .
و تمام جملاتش را بین موهای دختری پنهان کنم .

***

اطراف خود آدم های زیادی میبینم که
تمام عمر را صرف یافتن یک قطعه سنگ می کنند ،
و به کلماتش فکر می کنند شب و روز
دلم گرفته ست .
باید راهی برای فرار ازین قبرستان
وجود داشته باشد .

***

جایی هست آن طرف مرز if I ها و if you ها
سرزمینی که شب و خورشید کاری به کار هم ندارند.
وچشمها بالهای بزرگی دارند .
دست های آدم هایش هیچ وقت زبر نمی شود .
و طبیعت محیطش آنقدر قوی و هوشمند است ،
که اختیار آدم هاس که به رقص می آید .
نه ماهیچه هایشان .
ساعت 5.5 بعدازظهر است .
نهار را خوردم .
آنقدر درست کرده ام که برای شامم هم مانده است .

***

شاید همین روز ها شعری درباره زندگی سه روزه ماه نوشتم .

***

من به یاد دارم آن لحظات را که دم در خانه مان رقم خورده .
آن قرار ساعت 4 بعد از ظهر
و آن اتفاق که ظهر اتفاق افتاد.
آن تخت سه نفره
می نویسم که فراموش نکنم که کوچه چه غمناک خالی شد .
ایستادن در برابر لشگر خاطرات گاهی سخت می شود .
مخصوصا آن دلیر خاطراتی که برای گرفتن انتقام از هر ابزاری استفاده می کنند.
اتاق خالی
درون من یک اتاق وجود دارد
با صندلی های آبی رنگ و رنگ سفید
حتی خودم هم اتاق را ترک کرده ام .


***

بینهایت ترک ،
نه بر دیوار
بر زمین خشک این کویر

***

تمام شدن
لاعلاج ترین معنی پیریس .

***

حس می کنم یک عمر زندگی کرده ام
بدون تعلق خاطر
بدون حسرت
بدون تردید

و عشق مثل یک بستنی در حال آب شدن در دست پسر همسایه بود ،
که هیچ گاه حسرتی برایش نخوردم .
کلا می گویم ،
بدون شک حوصله ام سر رفته است .

***

چشمی در این زاویه نیس
چه سوت و کور
کلمه پر نمی زند .

***

من نیستم ،
دیگر ازینجا به بعد داستان کار من نیست .
به دنبال یک قلم می گردم که بنویسد سریع و بیخیال و تمامش کند .

***

جیق
من جیق میزدم .
نه فریاد .
ترس تمام آنچیزی بود که مرا فرا می گرفت .
ولی همه لبخند می شندید ؛
حتی گهگاه خودم .

من بخشی از عمق فاجعه بودم .
و در آن تاری و تاریکی
در همهمه شان
من کسی را نداشتم
( آنجا جایی بود از جنس واقعیت محض
تصویری اضافی وجود نداشت .
و آنجا من تنها بودم .
حتی اثری از خدا نبود .
چقدر به دنبالش گشتم . )

تنها صدای آقای اینکاره را زمزمه می کردم :
"چه مدیومی !...چه طور مقاومت می کنی ؟ ...مقاومت ...مقاومت... "

ولی من تنها بودم .
حتی آقای اینکاره هم نبود ،
هیچ چیز نمی شناختم ،
هنوز هم چیز خاصی نشناختم ؛
چقدر سخت است که نتوانی فکرت را پنهان کنی ،
وحشت ناک زمانی بود که دو شاخه ترس و درد را به پریز می زدند .
و من انتظار می کشیدم
تا تنهایم بگذارند ،
و دوباره از آن تونل مخوف
که همیشه فشار و هوهویش را بر گوش هایم حس می کنم ،
باز گردم .
منتظر می ماندم که احساس به جسمم بازگردد ،
تا وقتی که بتوانم جسد یخ بسته ام را تکان دهم
و به سمت نزدیک ترین لیوان یا بطری آب حرکت کنم ،
و هر آنچه دیده ام را در خود غرق کنم .

بعد از مدتی مثل هر درد و ترس دیگری
لذت هم به جمع این دو احساس اضافه شد .
به دنبال چیز های بیهوده و جدید بودم ،
ولی جسمم در حال کم شدن بود .
جسم من دیگر کشش نداشت .
دیگر توانش را ندارد .
اما ولع مانند زبانی که روی لب ها دور می زند
و چشمی که ثانیه ها را تا زمان وقوع می شمرد مرا پیش می راند .
به حیات وحش
جایی که هر حس مجردی را می توان یافت و لمس کرد .
هر زاویه را در هرجا می توان دید یا با نگاه خود ساخت .
کم کم دید عوض می شود و پرده های بعدی نمایش کنار می رود ،
چقدر سخت است که آدم ها نتوانند از تو پنهان کنند .
وحشت ناک بوی ذهنشان است ،
حتی نزدیک ترین های زندگی ات .
...
و دوباره میروی مرحله بعد
ترس و درد و لذت بیشتر ،
زندگی را با سرعت هرچه تمام تر طی می کنی .
آزادراه یکطرفه زمان !
و عقربه ای که به به انتهای ما تحتت چسبیده است انگار ،
شیشه ها هم که بالاس .
و دائم در حال جیق کشیدنی
شده است یک عادت مثل سیگار کشیدن
گاهی هم سرفه می کنم .
چقدر با مزه و خنده دار است .
آدم خنده اش می گیرد .


***

باید یک بسته مگنا با طعم جو ستریانی بگیرم ،
و لاو ثینگز دود کنم .
در طواف این دکه های اکثرا شلوغ
آدم لبریز تیتر های بدرد نخور می شود .
الان هوس یک رادیوی قدیمی کرده ام
گه برایم صدا های قدیمی پخش کند .
این احساسات مندرس و تصاویر رنگ و رورفته کهنه هم .
آنچنان سبک وزن و غوطه ور
دراین دوران معاصرم میمانند معلق
که احساس تفریحات سالم و شهربازیم می گیرد .

Wednesday, July 12, 2006

اوه
کاش این حرف هایی که ایکاش من باور می کردم را
خودت باور کرده بودی ،
تا لزومی به این همه پافشاری برای باور شدنش نبود .

***

من یادم نمی آید کی ادعای معصومیت کرده ام ،
من نمی فهمم چه بلایی سر آدم ها آمده که همه باهم نفهم شده اند .
شازده من خیلی بیشتر از آنچه تو فکر می کنی اشتباه کرده ام .
اصلا اشتباه جز جدانشدنی از زندگی من است .
حالا هی بگو : "تو هم اشتباه می کنی ."


***

دیروز در پی مطالعه غزلیات سعدی
واقعا حیف کیر برای ماتحت آن مرد بزرگ که سعدی را به بچه بازی متهم کرده بود .
که اگر شیخ اجل به تعداد انگشتان دست شعر زیبا گفته باشد ،
در وصف پسرکان خوشرو بوده است و بس !

چه ادبیاتی !!!


***

من مانده ام که چه اتباطی بین عام الفیل و تولد پیامبر اعظم
وجود دارد .
این تصویر خرطوم فیل هم که دست از سرم بر نمی دارد ،

***

می دانید دنیا مملو شده ،
از بوی شهوتناکی
که اگر از من بپرسید می گویم
تنها حاصل یک گروپ سکس میلیاردی می تواند باشد .


***

کسانی که می خواهند همه چیز را قسمت کنند .
وای چقدر حالم را به هم می زنند ،


***

این روش زندگی
که همان به تاخیر انداختن انفجار است .
واقعا رفته روی اعصاب .
مثل حکایت جوانان قدیم و کاسه یخ در کنار پتو شده است و معامله بیچاره .
گرچه تخمی ترین مثال ممکن بود ولی واقعا رفته رو اعصاب .
باید بروم جایی دور .

Friday, July 7, 2006

هی
به همین سادگیس .
هی هی

Monday, July 3, 2006

گاه
مثل کتاب مصور می مانی ،
ولی این بار به دنبال ترجمه
باید صفحاتت را زیر و رو کنم.


***

گذشته ام ،
مملو از قوطی های خالیس .
طواف دور ساحت مقدسشان ،
کار کلکسیونر هاس ،
ماندن برای دائم الخمری چون من
یعنی مرگ .

***

اکتفا می کنی به کشیدگی مختصر لب ها ،
از تمام انچه می گذرد .

***

مادلین عزیز .
پیدا کرده ام ،
آشپزخانه را ،
و آن پنجره وحی
بوی قهوه
و تمام ظرف های نشسته .


***

سست ،
سخت و سریع و تلخ .


***

فعلا تمام در ها بسته است ،
من مانده ام و این یخچال خالی ...

Wednesday, June 28, 2006

زمان
ادامه داستان
شیوع ویرانی
آوار
پلک ها ، پلک ها

پلک ها
پلک ها
پلک ها
پلک ها

Tuesday, June 27, 2006

مرد قسمت های نه چندان مهمی از قلبش را جدا می کند و در یک کیف دستی کوچک می گذارد . اول صبح ، اتوبوس به همراه مسافرین سحر خیز خود به ایستگاه نزدیک می شود .در حالی که راننده بلیطش را پاره می کند ، نگاه مرد صورت مسافران را یک به یک از نظر می گذراند .ایستگاه بعد از اتوبوس پیاده می شود و دیگر نمی توان از نگاهش چیزی فهمید .
مدتی بعد ، اتوبوس و تک تک مسافرانش منفجر میشوند .
نمی خواهم بلند شوم .
جایم خوب است .
راحتم .


***

زبان ها را به سمت من نشانه رفته اند .
من هنوز طعم گستاخی می دهم ؟






Jane Weaver

Sunday, June 25, 2006

من جنس را خوب می شناسم .
من اشک ها را جاری شده ام .
من خنده ها را می فهمم .
من تک تک ماهیچه های صورت را زندگی کرده ام .

من نفس می کشم .
افیونی را که در تعظیم های متوالی
در سکون آدم ها موج می زند .
من می دانم ،
من می شناسم تمام کسانی که به تحقیر معتادند .
تحقیر قسمتی از رویا هایشان است .
حال پس و پیشش فرقی نمی کند .


شاید مثل کاهنان که بقایای آدم ها را بو میکشند .
و در کار خود خبره اند و
خوب می دانند از کدام قسمت هایشان تغذیه کنند.


و آدم های سبک و پوچ
و آدم های بی خیال خالی
گاه چه آرامشی در درون خود می یابند .
و دور چه آتش سردی پایکوبی می کنند .
چه کسی می گوید هیچ کدامشان نمی فهمد .


من تصاویر را طور دیگر می یابم .

از میان تمامی گونه ها

انسان مقاوم و باهوش
انسان عملگرای مغرور
انسان پرت متفکر
انسان بی نیاز منزوی
انسان لذت طلب متزلزل

جایی برای تو نیز هست .
زوایایی که گویی حسی خمار
چون عنکبوتی پیر تا دنیا دنیاس بر آنها حکومت خواهد کرد .

دخترک قلاده به گردن
بزرگترین و سرخ ترین دلیلت
که بین پاهایت جاری خواهد بود ،
همان خونیس که جام را پر می کرد و
در شیار های معبد روان می گشت ،
همان حقانیتیس
حقانیت .


چقدر ازین کلمه متنفرم . حقانیت ،
می بینید ، عفونت مترادف ترین کلمه ایس
که به ذهنم می رسد .

و کاهنان پیر همه چیز دان
با آن عصا های مخوف
که می تواند در هر بیراهه ای مسیری بیابد


چه کسانی جز آنها توانسته اند در سراب شنا کنند ،
تور ماهیگیری پهن کنند
و ماهی شکار کنند .

هر چقدر هم که دور افتاده به نظر برسد
همینجا و نزدیک است ،
در بین مابقی
صدای گریه بجه را نمی شنوی؟
ما در همین بین می خزیم
فارغ از تمام انزوایی که به دور خود تنیده ایم .

من به تو اعتقاد دارم ،
به آنچه درون رگ هایم می جهد نیز ،
همانقدر که به آن کاهنان
همین اندازه که به این زنجیر های آویزان به دیوار

من جنس را خوب می شناسم .
وقتی بر می گردانی نگاهت را سمت دیوار
می دانم زمان ساکن نگه داشتن لبها
و جنبش انگشت هاس .
گوریل خس خس می کند .
دستش به قاب و سرش را به دستش تکیه داده .
هنوز در حال بزرگ شدن است .
بسیار گنده وخسته شده .
به زودی هیچ جا نمی شود .