Wednesday, January 9, 2008
چهره اش غم ناک ترین نقشیس که
عنکبوت ها در گوشه های دیوار تنیده اند .
حرف هایش پیچیده ترین معما هایی
که بی کارترین آدم ها هم نمی پرسندش چند حرفیس
عبورش چون سایه ای محو
لاغر و بی صدا
سنگینی حضورش حجم اطرافم را گاه و بی گاه خم می کند .
نمی گذارد بر لب هایم کلمات دلتنگی اش بچرخد .
دوباره اینجاس
تاجم را بر سرم نهاده .
اطراف قلمرو ام را بویناک کرده .
سلام می کند و می کنم بر این پوست جدید
ضمخت و زمستانی
سیگار های زوج می کشیم .
حرف های فرد می زنیم .
سرما می سوزانیم و گرما می سازیم .
بادی نیس .
خدایی نیس.
سیم ها پاره اند و زنجیر ها رها .
و ما مشغول پرستیدن یکدیگر .
و ما مشغول پرستیدن یکدیگر.
عنکبوت ها در گوشه های دیوار تنیده اند .
حرف هایش پیچیده ترین معما هایی
که بی کارترین آدم ها هم نمی پرسندش چند حرفیس
عبورش چون سایه ای محو
لاغر و بی صدا
سنگینی حضورش حجم اطرافم را گاه و بی گاه خم می کند .
نمی گذارد بر لب هایم کلمات دلتنگی اش بچرخد .
دوباره اینجاس
تاجم را بر سرم نهاده .
اطراف قلمرو ام را بویناک کرده .
سلام می کند و می کنم بر این پوست جدید
ضمخت و زمستانی
سیگار های زوج می کشیم .
حرف های فرد می زنیم .
سرما می سوزانیم و گرما می سازیم .
بادی نیس .
خدایی نیس.
سیم ها پاره اند و زنجیر ها رها .
و ما مشغول پرستیدن یکدیگر .
و ما مشغول پرستیدن یکدیگر.
0 comments:
Do you have any idea? Click here and post a Comment