Friday, November 24, 2006
حالتی است
که ازین ضرب
تا آن ضرب
در کسری از ثانیه
شما چون توده ای با پوست بسته
ازین سمت به آن سمت آرام و
با سرعتی غیر قابل پیش بینی روان خواهی شد .
و تمام این جزییات
چنان دقیق ثبت و طبقه بندی می شوند ،
انگار هرکدام
ازین ضرب ها به اندازه سال ها فراخ بال ، طول می کشد .
پس بنواز امشب نوح را تا ناکجا
اوه کشتی ام را کجا پارک کردم ؟
که ازین ضرب
تا آن ضرب
در کسری از ثانیه
شما چون توده ای با پوست بسته
ازین سمت به آن سمت آرام و
با سرعتی غیر قابل پیش بینی روان خواهی شد .
و تمام این جزییات
چنان دقیق ثبت و طبقه بندی می شوند ،
انگار هرکدام
ازین ضرب ها به اندازه سال ها فراخ بال ، طول می کشد .
پس بنواز امشب نوح را تا ناکجا
اوه کشتی ام را کجا پارک کردم ؟
| 0 نظر »
آخی
اینت فیک از ودینگ کیک
گات سامثین ریر این مای آندرویر
***
برای شما چطور می گذرد
میدانید ؟
شاید روزی از روز ها خرمالوی سرد به عنوان
اصلی ترین دلیل بلاگیدن نشئه ها
شناخته شود ،
و مسیر
با چراغ های آبی کوتاه
به عنوان مکانیزه ترین سیستم دور کردن
احساسات بدردنخور.
اینت فیک از ودینگ کیک
گات سامثین ریر این مای آندرویر
***
برای شما چطور می گذرد
میدانید ؟
شاید روزی از روز ها خرمالوی سرد به عنوان
اصلی ترین دلیل بلاگیدن نشئه ها
شناخته شود ،
و مسیر
با چراغ های آبی کوتاه
به عنوان مکانیزه ترین سیستم دور کردن
احساسات بدردنخور.
| 0 نظر »
Saturday, November 18, 2006
روزی ازین روزها
روز نجات خواهد بود ،
پیرزن های دعا بر و لب و پیرمرد های تسبیح به دست ،
چه فکر کرده اید ؟
مادر
پدر
دوستان
آشنایان
ناسزا کشیدگان بارگاه تحقیر
تشنگان معاد ،
شما که شهوت حقیقت و عدالت و انتقام و ازین دست نیکویی طلبی ها
چون آب دهان از لب و لوچه و زبانتان آویزان است .
من هم ناجی خود را دارم .
روزی ازین روزها
رودخانه ای می اید ،
آرام و بی طغیان ،
مرا سوار خواهد کرد ،
میبرد
از میان این پستی بلندی ها
در مسیر
تمام تصاویر را خواهم دید
بار ها و بارها
تمام دنیا را نشانم خواهد داد ،
مرا می برد به مرز روشن تکامل
آنجا که رویاها و نیاز ها
در قالب دنیا های کروی شکل
در حباب هایی زیبا بسته بندی می شوند و
از کرانه ساحل در حال پرواز به سمت این روز هایم هستند ،
و آب ها من را با ملایم ترین موج
روی شن ها می نشانند ،
برای لختی استراحت
در آسودگی .
روز نجات خواهد بود ،
پیرزن های دعا بر و لب و پیرمرد های تسبیح به دست ،
چه فکر کرده اید ؟
مادر
پدر
دوستان
آشنایان
ناسزا کشیدگان بارگاه تحقیر
تشنگان معاد ،
شما که شهوت حقیقت و عدالت و انتقام و ازین دست نیکویی طلبی ها
چون آب دهان از لب و لوچه و زبانتان آویزان است .
من هم ناجی خود را دارم .
روزی ازین روزها
رودخانه ای می اید ،
آرام و بی طغیان ،
مرا سوار خواهد کرد ،
میبرد
از میان این پستی بلندی ها
در مسیر
تمام تصاویر را خواهم دید
بار ها و بارها
تمام دنیا را نشانم خواهد داد ،
مرا می برد به مرز روشن تکامل
آنجا که رویاها و نیاز ها
در قالب دنیا های کروی شکل
در حباب هایی زیبا بسته بندی می شوند و
از کرانه ساحل در حال پرواز به سمت این روز هایم هستند ،
و آب ها من را با ملایم ترین موج
روی شن ها می نشانند ،
برای لختی استراحت
در آسودگی .
| 0 نظر »
من مانده ام و یک فال
که به آن اعتقادی ندارم .
***
ساز مخالف اسم شماست یا من ، بهر حال
من و این خیابان ها دیگر هم تیمی نیستیم .
امیالمان در یک جهت نیست .
خیلی وقت است با هیچ کس و هیچ چیز پرواز نکرده ام .
***
آنتنم جمع شده ،
فعلا ، فعالیت فقط از قسمت خودشنوایی بر می آد
ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد.
که به آن اعتقادی ندارم .
***
ساز مخالف اسم شماست یا من ، بهر حال
من و این خیابان ها دیگر هم تیمی نیستیم .
امیالمان در یک جهت نیست .
خیلی وقت است با هیچ کس و هیچ چیز پرواز نکرده ام .
***
آنتنم جمع شده ،
فعلا ، فعالیت فقط از قسمت خودشنوایی بر می آد
ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد.
| 0 نظر »
Thursday, November 16, 2006
هی من پسری هستم با پانزده سال سن حدودا
در ابتدای جاده
در حال انتخابی ابلهانه .
***
تخت خواب من
چه جای دلگیریس .
***
یادم باشد که چهارشنبه روز شانس من است ،
دو پیش آمد مستقل
1/29 * 1/100000 = :D
***
این جدید ترین تصنیف منه
"مور آی گیو
مور آی گرو "
تازه آخر آهنگ هم با صدای نازک...
"جووووووووون توُ ُ ُ ُ"
***
می خواستی یه چیزی بگی و یادت رفت
و این از یادرفتگی خیلی مهم تر از اون چیزه ،
مگه نه ،
(چشمک)
در ابتدای جاده
در حال انتخابی ابلهانه .
***
تخت خواب من
چه جای دلگیریس .
***
یادم باشد که چهارشنبه روز شانس من است ،
دو پیش آمد مستقل
1/29 * 1/100000 = :D
***
این جدید ترین تصنیف منه
"مور آی گیو
مور آی گرو "
تازه آخر آهنگ هم با صدای نازک...
"جووووووووون توُ ُ ُ ُ"
***
می خواستی یه چیزی بگی و یادت رفت
و این از یادرفتگی خیلی مهم تر از اون چیزه ،
مگه نه ،
(چشمک)
| 0 نظر »
Wednesday, November 15, 2006
وقتی نیس
عجله کن ،
ناتاشا دارن دروازه ها رو می بندن
پ ن :
ناتاشا تنها کسیه که میتونه کاپیتان یک چشم رو با یه روش
چند بار گول بزنه
عجله کن ،
ناتاشا دارن دروازه ها رو می بندن
پ ن :
ناتاشا تنها کسیه که میتونه کاپیتان یک چشم رو با یه روش
چند بار گول بزنه
| 0 نظر »
من از رویای مزارع خشخاش می آیم .
آنجا که در یک چشم بهم زدن از افق مکعب های تاریک و روشن شهر فاصله می گیری ،
و به هنگام طلوع به سرزمینی می رسی ،
که خورشیدش هیچگاه بیدار نمی کند .
آنجا که در یک چشم بهم زدن از افق مکعب های تاریک و روشن شهر فاصله می گیری ،
و به هنگام طلوع به سرزمینی می رسی ،
که خورشیدش هیچگاه بیدار نمی کند .
| 0 نظر »
Tuesday, November 7, 2006
شده ام
نه .
چطور بگم .
؟
اینطور شدم .
معلوم نیس .
؟؟
اوم .
بهش میگن تنهایی یا افسردگی معمولا .
ولی اینها ساده انگاری در مجموع ،
اگه بخوام اینقدر کوتاه بگم :
اینروز ها
گاهی قرص های ضد کچلیم فراموش میشه .
مامان ازین مدل جدید ریشام خوشش اومده .
من حرف های با مزه زیادی بلدم .
نیگا چطور ریسه میرن .
باید ویندوز عوض کنم .
کاش میشد خوابید
اینقذ دلم می خواد بخوابم .
راحت و بخیال
بدون فکر به فردا
احتیاج دارم که از صحنه خارج شم .
برم بخوابم .
هه هه
من هیچیم نیس
من خوبم
من راحتم
من هیج وقت گریه نمی کنم .
من هیچ وق دروغ نمی گم .
چقدر تخمه شکستیم
اوه نصفش ریخته یر میز
من اتاقم کثیف شده .
من دارم کسشر می گم .
من بالش می خوام
من عینکیم
من نفرین شدم .
اون دختره عوضی رفته پیش این دعا نویسا منو نفرین کنن .
من نظر کرده امام هوشنگ صادقم.
من همیشه تاخیر دارم.
بیخیال بابا برم بخوابم پابلیش کنم یا که نه؟
دلم میخواد.
نه .
چطور بگم .
؟
اینطور شدم .
معلوم نیس .
؟؟
اوم .
بهش میگن تنهایی یا افسردگی معمولا .
ولی اینها ساده انگاری در مجموع ،
اگه بخوام اینقدر کوتاه بگم :
اینروز ها
گاهی قرص های ضد کچلیم فراموش میشه .
مامان ازین مدل جدید ریشام خوشش اومده .
من حرف های با مزه زیادی بلدم .
نیگا چطور ریسه میرن .
باید ویندوز عوض کنم .
کاش میشد خوابید
اینقذ دلم می خواد بخوابم .
راحت و بخیال
بدون فکر به فردا
احتیاج دارم که از صحنه خارج شم .
برم بخوابم .
هه هه
من هیچیم نیس
من خوبم
من راحتم
من هیج وقت گریه نمی کنم .
من هیچ وق دروغ نمی گم .
چقدر تخمه شکستیم
اوه نصفش ریخته یر میز
من اتاقم کثیف شده .
من دارم کسشر می گم .
من بالش می خوام
من عینکیم
من نفرین شدم .
اون دختره عوضی رفته پیش این دعا نویسا منو نفرین کنن .
من نظر کرده امام هوشنگ صادقم.
من همیشه تاخیر دارم.
بیخیال بابا برم بخوابم پابلیش کنم یا که نه؟
دلم میخواد.
| 0 نظر »
Subscribe to:
Posts (Atom)