می تونم تصورش رو بکنم که توی یه روز سرد و دلگیر توی یکی از بندر های همیشه مه گرفته با من آشنا می شی.از میون میلیون ها لیوان خالی از مشروب میای سراغ من.قیافه معمولی و هیکل لاغر من چیز جذابی نداره .داره؟ کنار هم می ایستیم و دراز شدن سایه هامون رو تماشا می کنیم.من بهت نگاه می کنم و تو با خودت میگی ای کاش حدئقل یکم آرایش کرده بودی.جفتمون پوز خند می زنیم.من بلوزت رو می کشم و ول می کنم .دوباره محکم می چسبه به تنت.این دفعه بلند بلند می خندیم.تو دستت رو میاری جلوی دهنت و من یاد دندون های نا مرتبم می افتم.بعد دوباره برمی گردیم و دراز شدن سایه هامون رو تماشا می کنیم.انگار ما دو تا صاحب معمولی ترین چیزهای بی نظیر دنیا هستیم مثه سنگینی سرت رو شونه من وقتی صدای جز از نزدیکترین بار به گوش می رسه. تن مون داره از سرما میلزه.دست هاتو زیر آستینات و لب هاتو زیر یقه بلوزت می پوشونی و به من نگاه می کنی.پاهات رو زیر دامن نازکت به هم میمالی و لی هوا سردتر از این حرفاست.سایه ای هم که نمونده دیگه.باد که موهات رو تو دستای من بازی میده جفتمون یه چیز رو خب می دونیم.صدای موج های آرام و غرش کشتی های دور.حالا می فهمم چرا از بچگی به فانوس دریایی میگفتم ناقوس دریایی.چاره ای نیست باید برگردیم خونه هامون.
در پایان روزی دیگر . احساس لمس انتهای یک روز زمانی رخ می دهد که در پایان یک روز زمان را برای چند لحظه کوتاه فراموش می کنم وتصاویری مثل تصویر دختر هایی که در طول روز دیده ام ، خنده هایی که از ته دل بوده اند ،کام های عمیقی که گرفته ام و انتشار نیکوتینش را ریل تایم پس گرفته ام ، عکس العمل های نابی که از آدم ها دیده ام وای این یکی محشر است عکس العمل های ناب اصلا پایان روز را ول کن ، عاشق عکس العمل های ناگهانی ناخودآگاه آدم ها در شرایط غیر معمول هستم . یکی از نقاطی است که گاها زندگی از یک واژه تعریفی تبدیل به مفهومی شهودی میگردد . خلاصه پایان روز همان لحظه ایست که تمام این چیز ها به سرعت از برابر چشمانم عبور می کند . شاید به خاطرم سپرده می شود تا در طبیعت طبیعی اطرافم حل شوند و دیگر به چشمم نیاید . شب بخیر .
از صمیم قلب تقدیم به تمام کسانی که بی هیچ استثنایی هر شب خود را روی تخت خواب پرتاب می کنند .
رابطه خاصی بین نوشتن و امتحان وجود دارد . منظور شب امتحان و وبلاگ نویسی است . نه کار من نیس . روزی یک شخص دیگر این رابطه را کشف می کند و من لذتش خواهم برد .
امروز ، فردا دارند ولی مشخص است گاهی یک ورودی جدید ،فرعی ،دوربرگردانی جدا می شود از مسیر . و تورا می برد یا من را مهم نیس . و این است که همیشه احساس جداحافظی داریم و این پا اون پا می کنیم .
خب بعله ، همه میدانیم ارواح از بدو پنجاه هزلر سال فرصت نیاز دارند تا به حجت بر آنها تمام گردد . من ماندم این خدا چقدر وقت می خواهد تا حجت برش تمام گردد . نظر تو چیه پاریکال ؟
Well I think I hate you Isn't this fun You're gonna shoot And I darling loaded the gun I think I'm done What train did you step off of anyway I really don't care I'm the luckiest girl Gonna lie with you baby 'Cause there's nowhere else I can lay
I'm never talking to you again I'll go join the marines And then I will peacefully sail away with some safe magazines Did you hear what I say You can't fall down the stairs two times the same way And I really don't care I'm the luckiest girl Gonna tell you I love you More than anything else I can see
If people were cars I'd be covered with scars I'll hold on to my dignity I bought this old dress to cover the mess Don't take it off I don't want you I don't want you to see
Stop singing that song I'll stand hard like a tree Yeah you make me sick You red razor nick get your hot hands off me Maybe you're from the moon Sensibility tells me that this is too soon Oh my bones are bare
I'm the luckiest girl Yeah and I want you baby More than anything else More than anything else More than anything else In the room More than anything else In the room
Tuesday, November 1, 2005
بر عکس آن چیزی که همه تصور می کنند هر سکه سه رو دارد . شیر یا خط یا زندگی من که روی روی سوم سکه بنا شده علی الحساب ، این تعادل بی تفاوت هم جزو آخرین چیز هایی ست که هنوز تفاوت برانگیز باقی مانده است .
دنیا اینجاست میان دست های من، گاه از میان انگشتانم قطره قطره می چکد . هیچ وقت چیزی از آن به خانه نمی رسد.
همیشه باید هرچقدر که میتوانی همینجا سر بکشی .
شاید راهش را گم کرده ام . راه خانه یا یک سطل آب ؟..هه ، آنطور به من نگاه نکن خودم هم نمی دانم . شاید خانه ام را جای بدی بنا کرده ام . شاید هم باید دستهایم را سفت تر بگیرم ، و چند جرعه خانه برای این رودخانه بیاورم .